رعایت نمیشوند
ضوابط سکولارها که در دانشگاه اسلامی رعایت نمیشوند
نیم نگاهی به ضوابط پوشش در دانشگاههای جهان که قاطبه آنها جزو دانشگاههای کشورهای سکولار هستند نشان میدهد
ضوابط این کشورها بعضاً سختگیرانهتر از ضوابط در دانشگاههای اسلامی است.
قلعه الموت یکی از معروف ترین قلاع ایران است که در شمال شرقی روستای گازرخان و بر بلندای کوهی به ارتفاع تقریبی ۲۱۰۰ متر از سطح دریا که به پرتگاه های مخوفی منتهی می شود، واقع شده است. قلعه الموت به قلعه حسن صباح نیز معروف است. صخره های پیرامون قلعه الموت که رنگ سرخ و خاکستری دارند، در جهت شمال شرقی به جنوب غربی کشیده شده اند.
به گزارش حمدالله مستوفی، این قلعه تاریخی ابتدا در سال ۲۲۶ هجری قمری توسط داعی الی الحق حسن بن زید الباقری بنا شده و در شب چهارشنبه ششم رجب سال ۴۸۳ هجری قمری به تصرف حسن صباح درآمده است. وی ۳۵ سال در قعله اقامت داشته است.سلام ودرود خداوند بزرگ بر الموتیان
من یک الموتیم(نادعلی رمضانی.دکترای شیمی معدنی.دانشگاه سمنان-متولد ورشدیافته صائین کلایه الموت).اصیلِ اصیل؛نسل اندر نسل درالموت زیسته ایم وامروزبه نام ومرام وکلام وقوام وعزت تمام آن افتخار می کنم.سالهاست مشکلات این سرزمین اصلی وسرزمین مادری رابا جان ودل احساس ودرک می کنیم.این که چرا تا امروز الموت این گونه مانده است وقتمان را می گیرد ومرور خاطرات ومشکلات گذشته هر چند چراغ راه آینده است ولی در عصرارتباطات وفناوری اطلاعات(دهکده جهانی) فرصت ها را باید به شدت درک کردوغنیمت شمرد.اینکه برادران وخواهران الموتی من باوجود داشتن پستهای سیاسی وحاکمیتی بزرگ به میزشان خدمت کردند نه به الموت یک گِلِه وشکایت است اما امروز اگر هم اندیشی وگذشت وهمیاری درنسل فرهیخته وروشنفکرجدید الموت داشته باشیم زودتر به الموت پیشرفته ونوین می رسیم. تشکیلات مردم نهاد مانند مهتاب و...خوب است اما کافی نیست.کار تیمی وتشکیلاتی یک رهبرفداکار،روشن؛باسواد وهوشیارونخبه می خواهد.مشکلات الموت دغدغه مسئولان نیست چون طبق بودجه سالانه کشوری، عدد جمعیت بودجه می گیردوالموت در مقابل شهرهای استان جمعیتش اندک است.بنابراین برای بودجه گرفتن وایجاد توسعه پایدار باید قدرت چانه زنی توسط نخبگان وتشکلّهای مردمی درنهادهای حاکمیتی از یکسووخواست وتقاضا وپیگیری مردمی وعمومی داشت.در این مقال برخی مشکلات وانتقادها رابه همراه پیشنهادهای ایجابی فقط به قصد خیر وامربه معروف ونهی ازمنکرمطرح می کنم تا به مصداق "اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم". سوره رعد، آیه:11«خداوند وضع وحال هیچ قومی را تغییر نمی دهد تا زمانیکه خود آن قوم حالشان را تغییر دهند.» شاید نخبگان الموتی به خود بیایندوپیگیر باشند وبه این امید که مسولان محترم الموت واستان قزوین هم اگر حوصله کردند ومتن را خواندند با نگرش لطف وخدمت به مردم ، فکری به حال توسعه پایدار الموت زیبا کنند.امیدوارم مسئولان هنوزیادشان باشد که خمینی کبیر(ره) می فرمود: اگربه من بگویند خدمتگزار، بهترازاین است که بگویند رهبر؛ رهبری مطرح نیست،خدمتگزاری مطرح است ، اسلام ما را موظف کرده که خدمت کنیم. در اسلام و پیش من رهبری مطرح نیست ، برادری مطرح است. من با مردم ایران برادرهستم ، و خود را خادم و سرباز آنان می دانم.واما بعد:
الف)موضوع راه:
اولین وضروری ترین رکن توسعه وجودزیرساخت مناسب وایمن واقتصادی ازنظرمصرف انرژی وزمان برای حمل ونقل است که الموت از این منظربسیارفقیراست.چرا اصرار وفشار مردمی برای تمام کردن هرچه سریعتر پروژه های زیروجود ندارد؟چند بارمردم الموت پلاکارد در دست در نماز جمعه یا مناسبت های دیگربه طور آشکارتقاضای اتمام واکمال پروژه های زیر را داشته اند؟ آیا خواب مسئولان برای افزایش هزینه اجرا وگران شدن پروژه ها به جهت تورم وزمان طولانی واتلاف بیت المال آشفته است ودغدغه دارند؟
1- پروژهٔ جاده اصلی قزوین - الموت – تنکابن به طول148 کیلومتر، از جمله مصوبات سفر مقام معظم رهبری به قزوین است که با هدف اتصال مرکز به شمال کشور و همچنین کاهش و موازنهٔ ترافیک مسیرهای منتهی به استانهای شمالی کشور پیشبینی و در حال اجرا است.آنچه که برای الموت مهم است مسیر قزوین تا شهرک است در صورتی که قطعه دوم که زیانش برای الموت جدی تراست شتاب بیشتری دارد.
2- پروژه جاده اصلی در دست طراحی و ساخت قزوین ـ رحیمآباد ـ کلاچای به طول ۱۵۰ کیلومترکه تاکنون پیشرفت در خور توجه ای نداشته است واگر به همین منوال پیش رود یک قرن صبر لازم دارد.
3- کوتاه وایمن سازی مسیر طولانی فعلی قزوین-قسطین لار-الموت که با ایجاد چند تونل واحداث پل وتغییر مسیر برخی قسمتها به آسانی امکان پذیر است.چرا پل شاهرود در رجایی دشت چنین قیافه ای دارد؟آیا ضرورتی برای گسترش وبازسازی آن وجود ندارد؟ یا چون بچه گریه نمی کند مادر نیازی به شیر دادن نمی بیند؟
4- مرمت وبازسازی ورفع عیوب وتجدیدآسفالت راه های موجود بین روستایی.
5- احداث و آسفالت ریزی راه های روستایی به ویژه درغرب الموت(من از آوردن کلمه شرقی یا غربی برای الموت شرم دارم).نمی توان پذیرفت با گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی باهدف خدمت به مستضعفین، منطقه ای که خاک هر روستایش بوی شهادت می دهد(الموت250 شهید سرافرازدارد.) هنوز راه خاکی وغیر ایمن داشته باشد.
ب) طرح هادی روستایی:
ضرورت تجدید نظر و بازنگری در طرح های هادی مطابق با نیازها و ضروریات زندگی مردم و متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی روستا ایجاب می کندبا اجرای درست و به موقع طرح هادی در روستاها و شهرهای کوچک می تواند ضمن حفظ سیمای منطقه، فعالیتی خوب و مثبت در راستای توسعه عمرانی و فیزیکی این مناطق با معیارها و استانداردهای روز کشور و دنیا باشد؛ از سوی دیگر با توجه به جمعیت حاضر خانواده های روستایی و نیاز مبرم آنان برای تهیه مسکن، با به روز کردن و کار آمدتر کردن این طرح ها می توان از کوچ مردم به شهرها و از بین رفتن فعالیت های کشاورزی و تولیدی که مختص مناطق روستایی و روستاییان است، جلوگیری کرد.
این طرح باوجود مزایای بی شمارواهداف وچشم اندازهای علمی وعملی جالب، در الموت مشکلات بسیاری برای مردم ایجاد کرده است.این که در دو دهه قبل برای یک روستای 20 خانواری دور روستا خط ومنحنی رسم کنند وامروز با توسعه روستا به 70 خانوار یا بیشتر،بگوینداگر از این خط عبور کنیدمتخلف وقانون شکن هستید واز تمام خدمات از جمله آب،برق،گاز،سند مالکیت و... محروم می شوید؛درخور وسزاوار مردم روستایی که ولی نعمتان انقلاب اند نیست.بیایید به جای آنکه مجرم ومتخلف در طرح هادی روستایی ایجاد کنیم ؛به سرعت با پیگیری نخبگان الموت وباجدیت وتلاش ودلسوزی بخشدارمحترم وبنیاد مسکن انقلاب اسلامی برای یک افق 20 ساله یا بیشتر طرح هادی جدیدبادر نظر گرفتن حق همه ساکنین واهالی روستاوبادید حل مشکلات موجود وبا کمترین هزینه تحمیلی به مردم ترسیم واجراشود. نکته دیگر آنکه بنیادمسکن انقلاب اسلامی قزوین اعلام کرده هزینه طرح هادی جدید برای هر روستا 30 میلیون تومان می شود که باید50% آن را اهالی تامین کنند واین خودستمی دیگر است زیرا این طرح حاکمیتی است ودولت باید بودجه آن را تامین کند. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه، دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیکند...!!!
ج) گردشگری وطبیعت گردی:
اهمیت حضور گردشگران در یک منطقه بر هیچ کس پوشیده نیست اما آنچه که گردشگر را به یک منطقه جذب می کند چیست؟ویژگی های طبیعی تاریخی و فرهنگی همه از مشخصه هایی هستند که ظرفیت گردشگری را برای منطقه ایجاد می کنند ولی سئوال اینجاست که وجود ظرفیت به تنهایی می تواند موجب رونق صنعت گردشگری شود؟به طور قطع پاسخ منفی خواهد بود.هرچند وجود عوامل فوق ضروری است اما شرایط کافی برای جذب گردشگر را می توان به مشخصه هایی چون وجود امکانات رفاهی، امنیت، فرهنگ توریست پذیری مردم منطقه گسترش داد.لذا به منظور بهبود و رونق گردشگری عوامل فوق را باید مورد بررسی قرار داد.
بدون شک جاذبه های طبیعی الموت در حوضه جغرافیایی قزوین یقینا بی نظیر است و این بدان معنی است که اگر اهالی قزوین بخواهند زمان کوتاهی را برای بهره گیری از مواهب طبیعی بگذارند راهی غیر از الموت به ذهنشان متبادر نخواهد شد.همچنین درخشش اسماعیلیان در صفحات تاریخ باعث شده تا قلاع اسماعیلیه به میراث گرانبهایی از تاریخ برای غنای تاریخی منطقه به شمار رود.
با توجه به این نکات مثبت نباید چشم از برخی کاستی ها فروبست.به نظر نگارنده مهمترین معضل ناشناخته ماندن ظرفیت گردشگری الموت، فقدان زیرساخت های ارتباطی مناسب در بین الموت و نقاط شهری بوده است. مسئله قابل ذکر بعدی فقدان امکانات رفاهی مناسب برای گردشگران است.در تاریخ نقل است که شاه طهماسب صفوی برای افزایش رونق گردشگری درمسیرجاده ابریشم دستور به ایجاد کاروانسراهایی بزرگ و مجهز به بهترین امکانات و حتی آلات سرگرمی مورد علاقه اروپاییان می دهد که این دستور باعث می شود مدت اقامت اروپاییان در ایران به طور چشمگیری افزایش یابد و عملا توریسم به عنوان صنعت ایران در آن زمان مطرح باشد. واقعه فوق اهمیت وجود امکانات رفاهی را نشان می دهد.
مسئله مهم دیگری در بحث توریسم در کشور وجود دارد که شاید تا به حال کمتر به آن توجه شده است و آن فقدان تعریفی از سفر سیاحتی برای غالب مردم ایران است.به این منظور که غالبا در سفر های تفریحی ایرانیان، مصداق عینی و ملموسی از تفریح وجود ندارد.به عنوان مثال وقتی خانواده شما برای تعطیلات به منطقه شمال کشور سفر می کند غیر از دلخوشی به دیدن دریا و گذر از جاده های سرسبز شمال و رطوبت شرجی هوا هیچ عنصر دیگری برای تفریح برای شما تعریف نشده است! در نظام گردشگری تفریحی واقعا این کمبود حس می شود .این مطلب از این نظر برای توریسم الموت اهمیت دارد که برای جذب توریست باید برنامه تفریحی مدوّنی برای افراد تعریف شود.
با توجه به نکات فوق روند برنامه ریزی برای رونق گردشگری در منطقه الموت باید به صورت زیر تعریف شود:
- برنامه ای مطالعاتی برای شناخت کامل ظرفبت های گردشگری اعم از تاریخی و تفریحی
- ایجاد امکانات رفاهی متناسب با ظرفیت هر منطقه( از ایجاد یک چایخانه برای استراحت موقت تا هتل های مناسب برای اقامت طولانی)
- تدوین برنامه ی مدوّن، غنی و راضی کننده برای گردشگر.
- ارائه برنامه های گردشگری به شرکت های سرمایه گذار.
- تلاش برای بهبود زیرساخت های ارتباطی از طریق تقویت نهاد های غیر دولتی و مطالبه این خواسته از سوی این نهاد ها از دولت.
بایدها ونبایدهای گردشگری الموت:
1- به نظر من در طی 40 سال گذشته، میزان نشر مطالب مرتبط با الموت، روستاهایش و
جاذبههای گردشگریش، چه در حوزه مجازی چون وبلاگهای الموت و فیسبوک وتلگرام و چه
از طریق دیگر رسانه ها، بسیار بیشتر از میزان توجه لازم برای پذیرایی از گردشگران
و به تعبیر من جلوگیری از تهدیدات حضور گردشگران بوده است. درستی این مساله با
مقایسهای ساده بین آماری که از میزان گردشگر در الموت ارائه کرده اند و امکانات
موجود اثبات پذیر است. این موضوع بسیار نگران کننده است و در آیندهای نزدیک صدمات
جبران ناپذیری به منطقه خواهد زد. از این رو، تمامی عزیزان و دوستداران الموت باید
به این مساله توجه کنند و حفظ زیستگاه طبیعی و فرهنگی الموت رو به اندازه تبلیغ
در مورد منطقه جدی بگیرند.
2- برای جهت دهی به گفتگوها تا رسیدن به نقطهای مشترک، ابتدا باید "واقعیت"های منطقه را بر شمرد و بر اساس آن تحلیل یمان را بسط داد. این پیش فرضها "چهار چوب" گفتگو رو مشخص می کنند و پیدا کردن ارتباط بین آنها، منجر به راهکارهای مناسب میشود. چند نمونه از این "واقعیت"ها که امیدوارم با کمک شما تکمیل بشوند:
۱- استعداد جغرافیایی و فرهنگی منطقه برای جذب توریست بالاست.
۲- گردشگران ( داخلی و خارجی ) در منطقه هستند و تعدادشان رو به افزایش است.
۳- امکانات رفاهی به نسبت تعداد گردشگر متناسب نیست.
۴- در حال حاضر و در الموت، ضرر گردشگر بیشتر از نفعش است.
۵- جاده الموت-شمال در دست ساخت است و تکمیلش برابر است باورود سیل گردشگران و مسافران به منطقه.
۶- شرایط اقتصادی عزیزان بومی منطقه مناسب نیست.
۷- نرخ مهاجرت از روستا به شهر رو به افزایش است.
۸- مهمترین عامل برای زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان الموتی حضور بومیان در روستاهای الموت است.
۹- حضور گردشگر بالقوه میتواند سبب بهبود وضع اقتصادی بومیان شود.
۱۰- تهدیدات گردشگری را میتوان به فرصت تبدیل کرد ( البته مستلزم پیشنیازهای فراوان است، اما نشدنی هم نیست )
3- برخی از دوستان بیشتر بر روشهای عمل گرایانه تاکید دارند تا گفتگو و تئوری پردازی، اما واقعیت اینست که "تفکر مقدمه عمل است" و مطمئنا اینچنین گفتگوهایی اگر جهت دهی مناسب داشته باشد، در عمل نیز قابل پیاده سازی هستند.
د)کشاورزی واشتغال:
1- اصلاحات ارضی که باعث خرد شدن و تقسیم شدن زمین های کشاورزی و کوچک شدن آنها شد همچنان بلای جان کشاورزی است چرا که طی این سال ها زمین های کشاورزی از پدر به فرزندان رسید و بین آنها تقسیم شد و از فرزندان هم به نوه ها و...رسید و این خرد شدن زمین ها تا آنجا ادامه دارد که در تورم و گرانی های امروز کاشت و برداشت در یک زمین 500 متری با توجه به هزینه ها و درآمدها برای کشاورزان صرفه ندارد و این در حالی است که کاشت در زمین چند هزار هکتاری هم می تواند بر ای کشاورزانی که زمین ندارند ایجاد اشتغال کند و هم سود را بالا ببرد.
به این ترتیب باتجمیع اراضی شاید بتوان با ایجاد تعاونی ها که از بخش کشاورزی حمایت کنند، بازگردادندن خرده مالکی به بزرگ مالکی و جلوگیری از واردات بی رویه به کشاورزیمان سامان داد.
2- کمبودآب کشاورزی در الموت خوشبختانه مربوط به نبود آب نیست بلکه مدیریت سنتی وشیوه آبیاری غرق آبی باعث مشکلات کشاورزی شده است.باتجهیز باغات و مزارع کشاورزی به سیستمهای نوین آبیاری، انتقال آب به مزارع کشاورزی، ایجاد کانال و لوله گذاری و اجرای طرحهای کشاورزی این مشکل قابل حل است.
3-زمزمه های مطالعه واحداث سد الموت بر روی شاهرود افق دیگری است که درآن الموت به قیمت دشت قزوین نابود می شود.نمی دانم چرا از همین آغازین حمله ها کسی صدایی ونوایی وفریادی واعتراضی ندارد.ساکت بمانیم تا کلنگش زده شود.
4-برای محصولات کشاورزی الموت بیاید یک میدان بزرگ فروش محصولات کشاورزی وپروتئینی درخروجی جاده الموت مثلانزدیک راهداری الموت(قهوه خانه شفیع) یاهرجای مناسب دیگر که دسترسی شهرنشینان ومصرف کنندگان به آن کوتاه وآسان است ایجاد کنیم وشرط اساسی آن این باشد که تمام محصولات اختصاصی الموت درآن عرضه شودوضمنا تمام کارگران وغرفه داران فقط الموتی باشند.کاملا انحصاری دراختیار الموتیان مدیریت شود تا باعث اشتغال وثروتمند شدن الموتیان باشد ودست واسطه ها ودلالان کوتاه شود.
در پایان ضمن عذرخواهی به خاطر طولانی شدن کلام،ازهمه الموتیان عزیزمی خواهم به مصداق "حبّ الوطن"در باره سرزمینمان چاره اندیشی کنیم وبا اندکی فداکاری به مردمان پاک دست وکوشاوصمیمی الموتمان خدمت کنیم وتلاش کنیم به حقشان برسند. باسپاس:نادعلی رمضانی-آبان1396
به نام خدا
دانشگاه آزاد اسلامی-واحد علوم و تحقیقات تهران-دانشکده علوم پایه
موضوع:جستجو و بررسی ترکیبات نقره ضد قارچ
(Search and review of anti-fungal silver compounds)
نویسنده: نادعلی رمضانی دانشجوی شیمی معدنی
«چکیده»
« مقدمه»
« نقره یک فلز سفید وبراق؛ باقابلیت چکش خواری ورسانایی اندکی کمتر از طلاست.این فلزهدایت الکتریکی وگرمایی بالایی دارد. بیشترین ترکیبات نقره از نیترات نقره ساخته می شوند که خودش از نقره ی فلزی طی واکنش زیر تهیه می شود:
».
« کلمه silver ریشه Anglo-Saxon دارداما نماد شیمیایی Ag ازکلمه لاتین argentum به معنای براق وصیقلی یا سفید( shiny or white) گرفته شده است. نقره به طور وسیع در سنگ های معدن سولفید به ویژه آرژنتیت( Argentite ) به صورت یافت می شود. نقره ی خالص گاهی اوقات در نتیجه ی احیای شیمیایی این ترکیبات حاصل می شود در حالیکه مشهورترین نمک آن است.»
1-Kirk-Othmer,Concise Encyclopedia of Chemical Technology.A Wiley-Inter Science Puplication.John Wiley& Sons.Newyork,3rd ed.c1978-c1984.page 1067
2-N.N.Greenwood & A.Earnshaw,”Chemistry of Elements”. Pergamon Press.1985.Chapter28,pages 1364&1365
« ترکیبات نقره می توانند اثرات زیانباری برای سلامتی انسان داشته باشند. تماس زیاد با نقره و ترکیبات آن به نظر می رسد فقط روی پوست اثر بگذارد. بیماریهای آرژیریا ( Argyria) و آرژیروسیس (Argyrosis ) به طور آشکاردرمعالجات و کاردرمانی ها مشخص شده که درنتیجه تماس با نقره وترکیبات آن می باشند. این بیماریها به خاطر رسوب کردن کمپلکس های « نقره-پروتئین» در بدن ایجاد می شوندو قسمتهای تحت تاثیر قرارگرفته به رنگ خاکستری- آبی در می آیند. انباشته شدن تدریجی 1 تا 5 گرم نقره منجر به آرژیریای عمومی می شود.اداره سلامت عمومی آمریکا میزان مجاز نقره درآب آشامیدنی را 50 اعلام نموده است».
« بیشترین نقره امروز به عنوان محصول فرعی در صنعت تغلیظ و ذوب فلزات غیرآهنی(Non-Ferrous ) نظیر مس، سرب و روی تولید می شود.حدود نقره ی تولیدی در جواهرات ولوازم الکتریکی وآینه های نقره ای، همچنین در باتری های کادمیم- نقره و روی- نقره با ظرفیت بالا مصرف می شود و از سال 1826 تاکنون قسمت مهمی از آمالگام دندانپزشکی( ) می باشد.»
« یون نقره به خاط توانایی اش در تشکیل رسوب های نامحلول با بسیاری از یونها، برای اندازه گیری کمی و روشهای تجزیه ای کاربرد فراوانی دارد. باتریهای نوع اول (غیرقابل شارژ) شامل ترکیبات نقره اند که دروسایل الکترونیکی مینیاتوری استفاده می شوند. نقره وترکیبات نقره به طور وسیع به عنوان کاتالیست برای اکسایش، کاهش و واکنش های پلیمریزاسیون استفاده می شوند. یدید نقره تشکیل کریستال-یخ را آغاز می کند زیرا در فرم -کریستالی با کریستالهای یخی ایزومورف است.برای تصفیه هوا از باروری ابرها (Cloud Seeding ) با استفاده می شود.بیشتر حمامهای آبکاری نقره از محلولهای بازی سیانید نقره استفاده می کنند. استفاده از آینه های نقره ای در نتیجه ی پوشش با انعکاس بسیار بالای آنهاست. نیترات نقره در داروسازی به شکل یک چسب شامل 1 تا 3 درصد کلرید نقره یا در محلولهایی با غلظتهای متفاوت استفاده می شود. یک کاربرددیگر استفاده از نیترات نقره 1%درچشمان نوزادان برای پیشگیری از التهاب عفونی ملتحمه ی چشم (Ophthalmia Neonatorum) می باشد. بزرگترین مصرف ترکیبات نقره درصنعت عکاسی است جائی که نیترات نقره ونمک هالید یک فلز قلیایی با یک هالید آمونیم تولید یک هالید نقره حساس به نورمی کند که مقدارآن می تواند 30تا40% از کل امولسیون باشد. عینک های فوتوکرومیک دارای کلرید نقره و مولیبدات نقره اند.» .
« روش کلاسیک برای شناسایی نقره، رسوب دادن آن به صورت کلرید نقره است. نقره در محلول بوسیله تیتراسیون(Titration) با تیوسیانات اندازه گیری می شود. به روش گراویمتری(وزن سنجی) بارسوب دادن نقره به صورت کلرید و سولفید یا 1و2و3-بنزوتری آزول نیز اندازه گیری می شود. نقره ی فلزی را می توان با عوامل کاهنده شیمیایی یا الکتروشیمیایی رسوب داد.کمپلکس رنگی دی اتیل دی تیو کاربامات نقره برای اندازه گیری اسپکتروفتومتری کمپلکس های نقره استفاده می شود.»
« 55 نوع ماده معدنی شامل نقره وجود داردو درحال حاضر کشورهای پرو، مکزیک و کانادا بیشترین تولید نقره درجهان را دارند.».
« نانو تکنولوژی عبارت است از دستکاری دقیق و کنترل شده ساختار اتمی یا مولکولی مواد در مقیاس نانو به منظور تهیه ریز ذراتی با خصوصیات نو ظهور و کاربردهای خاص. ذرات نانو عبارت است از ذرات اولیهای که ابعاد آنها کمتر از 100 نانومتر است (Donaldson et al., 2005). امروزه در دنیا، نانو تکنولوژی به عنوان پیشرفته ترین فناوری عصر حاضر توانسته در تمامی بخشها و زوایای حیات انسانی، جانوری، گیاهی، زیست محیطی و صنعتی رخنه کرده و با نوآوری خود، وضعیت فعلی و آتی آنها را تحت تاثیر خود قرار دهد و همانند اختراعاتی همچون موتور بخار و اینترنت، استعداد و پتانسیل ایجاد تحولاتی بنیادی و اساسی را در دیگر فناوریها و بخشهای مختلف علمی و صنعتی را دارا میباشد. این فناوری در طی دهههای گذشته پیشرفتهای چشمگیری داشته است از جمله آنها میتوان به نانو الکترونیک، نانو انفورماتیک، نانو مکانیک و نانو مواد اشاره نمود و یکی از گسترده ترین بخشهایی که این فناوری به سرعت در زمینه آن در حال رشد و توسعه و پیشرفت میباشد، نانو مواد است. آنچه حیطه نانو مواد را برای محققان جالب ساخته در این حقیقت نهفته است که با کاهش ابعاد ماده در اندازه نانومتر، خواص فیزیکی و شیمیایی ماده تغییر یافته و واکنش پذیری و تاثیر گذاری آن بیشتر میشود. تاریخچه نانو ذرات نقره آیا طی هزاران سال گذشته، انسان از خواص و ویژگیهای نقره اطلاع داشته است که از آن به عنوان فلزی ارزشمند و معتبر استفاده نموده است؟ با بررسی تاریخچه بکارگیری نقره توسط انسان، شواهد بسیار دال بر باورهای علمی یا اعتقادی انسان نسبت به فلز نقره موجود میباشد. در قدیم سلاطین و پادشاهان آب و خوراک خود را در ظروف نقره نگهداری و تناول میکردند، دولتها داد و ستد تجاری خود را بوسیله سکههای نقرهای انجام میدادند، و تصاویر و نماد خود را بر روی این سکهها ضرب میکردند، سربازان در میادین جنگ از سکههای نقره جهت پانسمان جراحت و زخمهای خود استفاده مینمودند. مصریان در عصر باستان پس از شکافتن جمجمه فراعنه وبزرگان برای خروج بیماریها و روح شیاطین، برای جایگزین کردن استخوان جدا شده از فلز نقره استفاده مینمودند. در علم طب از گرد نقره جهت مداوای بعضی بیماریها استفاده میشد ودر اروپا قبل از کشف پنیسیلین از ترکیبات نقره بعنوان یک آنتی بیوتیک استفاده میشده است (Silver 2003). از سال 1884 محلول نیترات نقره 1 درصد به عنوان شستشو دهندهی چشم به کارمیرفتند. ترکیبات نقره در جنگ جهانی اول به طور گستردهای جهت ضدعفونی به کار رفتند و امروزه نیز این ترکیبات در درمان جراحات ناشی از سوختگی شدید کاربرد دارند (Nilda et al., 2009). حال در هزاره سوم و با استفاده از فناوری نانو، اهمیت و جایگاه این فلز در بخشهای مختلف زندگی بشر صد چندان گردیده و دور نیست که با استفاده از خواص و ویژگیهای این فلز تحولات بنیادی و اساسی در بخشهای زیست محیطی، صنعتی، بهداشتی، کشاورزی و... ایجاد گردد. (Sondi 2004) ویژگیهای منحصر به فرد نانو ذرات نقره: غیر مضر بودن و ایمن بودن آن برای انسان، دام، طیور، آبزیان، محیط زیست و دیگر موجودات زنده قابلیت خوراکی برای انسان ودیگر موجودات زنده قدرت بالای میکروب کشی، قارچ کشی، باکتری کشی و ویروس کشی ماندگاری طولانی بدون ایجاد سازگاری و مقاومت در میکروارگانیسم ها فعال بودن در pH مختلف مقاومت بالای حرارتی تا دمای 950 درجه سانتی گراد موثر بر میکروارگانیسمها حتی در غلظتهای پایین قابلیت امتزاج بالا با دیگر مواد افزایش پوشش دهی، چسبندگی و براق کنندگی موادی همچون رنگ ها و رزین ها افزایش استحکام مکانیکی پلیمر(www.nanosilver.com ). گستره کاربرد نانو ذرات نقره گستره کاربری فناوری نانو نقره برابر با گستره حضور و فعالیت میکروارگانیسم ها میباشد و به واسطه این گستردگی نمیتوان تمامی آنها را در این بخش نام برد که بخشی از آن ها به شرح ذیل میباشد. کشاورزی (دام، طیور، آبزیان، گل کاری، باغداری، تولیدات گلخانهای، غلات و...) صنعت نفت و گاز (حفاری، استخراج، انتقال، پالایش، حمل و نقل و... ) پتروشیمی (تولید انواع پایههای پلیمری آنتی باکتریال) بخشهای مختلف صنعت ( صنایع هوایی، اتومبیلسازی، دریایی، لوازم خانگی و ... ) پزشکی، دندانپزشکی و دارو سازی صنایع نظامی و پشتیبانی محیط زیست الیاف و منسوجات و آنچه که اندیشیده و ایدهپردازی میگرد ( Lala et al., 2007, Sharma et al., 2008) روشهای سنتز نانو ذرات تفاوت اصلی فناوری نانو با دیگر فناوریها در مقیاس مواد و ساختارهایی است که در این فناوری مورد استفاده قرار میگیرند. البته تنها کوچک بودن اندازه مد نظر نیست، بلکه زمانی که اندازه مواد در این مقیاس قرار میگیرد، خصوصیات ذاتی آنها از جمله رنگ، استحکام، مقاومت در برابر خوردگی و ... تغییر مییابد. در حقیقت اگر بخواهیم تفاوت این فناوری را با فناوریهای دیگر به صورت قابل ارزیابی بیان نماییم، میتوانیم وجود عناصر پایه را به عنوان یک معیار ذکر کنیم. عناصر پایه در حقیقت همان عناصر نانو مقیاسی هستند که خواص آنها در حالت نانو مقیاس با خواصشان در مقیاس بزرگتر فرق میکند. بطور کلی چهار روش برای سنتز انواع نانو ذرات وجود دارد: 1-سنتز فاز بخار 2- الکتروشیمیایی 3- کاهش شیمیایی 4- سنتز توسط میکروارگانیسم(www.nanosilver.com). سنتز فاز بخار: سنتز فاز بخار ذرات، برای تولید نانو ذرات فلزی مناسب است به این صورت که مخلوط فاز بخار به طور دینامیکی ناپایدار است تا مواد در حد نانو تهیه شود، ذرات به صورت همگن هسته گذاری میکنند و بعد از یکبار مرحله هسته گذاری، بخار فوق اشباع باقی مانده به وسیله متراکم شدن و واکنش با ذرات باعث رشد ذرهها میشود، در این جا رشد ذره بیش از مرحله هسته گذاری اتفاق میافتد در ابتدا باید بخار فوق اشباع تشکیل داد به این صورت که یک جامد را حرارت میدهیم تا به صورت بخار در یک گاز پایه در آید، سپس با یک گاز سرد آن را مخلوط میکنیم تا دمای آن کاهش یابد بعد از این مرحله باید سیستم را خاموش کرد که با برداشتن منبع بخار فوق اشباع یا کاهش سنتتیکی واکنش انجام شود و از رشد ذرات جلوگیری شود. الکتروشیمیایی: برای تهیه نانو ذرات نقره و طلا از طریق روشهای الکتروشیمیایی نیز اقداماتی شده است که سایز ذرات با تنظیم شدت جریان تغییر میکند. در روشهای الکتروشیمیایی در تولید نانو ذرات اثرات پارامترهای گوناگون مثل دما، جنس کاتد، ولتاژ بالا، دانسیته جریان، زمان، نوع الکترولیت بر روی اندازه و ساختار ذرات بررسی شده است. یکی از روشهای سنتز نانو ذرات فلزی طی روش الکتروشیمی الکتروپالس است، این روش بر پایه استفاده از الکتروشیمی پالسی و شیمی صوت است و به تجهیزات بالا احتیاج دارد. روشی برای جانشینی الکتروستاتیکی طلا روی سطح الکترود در الکتروشیمی و ایجاد باند بین طلا با تیول و دی سولفیدها گزارش شده است. رسوب گذاری الکتروشیمیایی بر پایه سولفات، کلرید، برمید و یدید نقره انجام میشود. در تمام موارد لایه ای از نقره تشکیل میشود. از جمله فواید روشهای الکتروشیمیایی برای تهیه نانو پودرها این است که به راحتی ایزوله و جدا می شوند و محصول فرعی حاصل از ماده کاهنده را هم تولید نمیکنند و بسیار انتخابی عمل میکنند. برای جلوگیری از جانشینی خود به خود روی سطح، پتانسیل را باید کنترل کرد. کاهش شیمیایی: سنتز نانو ذرات توسط کاهش شیمیایی در حضور یک پایدار کننده مثل سورفاکتانتها و پلیمرها (مثل پلی وینیل پیرولیدین) بسیار معمول میباشد که میتواند اندازه ذرات را با تغییر دما، pH و کنترل هم زدن، تغییر داد. با وجود سهولت در این روش، معایبی نیز وجود دارد مثل زمان انجام واکنش که معمولاً بسیار طولانی است. مرحله مهم در طول تهیه نانو ذرات در ابعاد مورد نظر، کنترل رشد و جلوگیری از تجمع ذرات میباشد که به وسیله لیگاندها، پلیمرها و سورفاکتانتها از رشد میتوان جلوگیری کرد. کاهش یون نقره با یک کاهنده میتواند در دمای اتاق رخ دهد البته سرعت واکنش آنقدر کند است که تشکیل اجزای نقره ساعتها طول میکشد. افزایش دمای واکنش منجر به زمان کمتر میشود و این تغییر مربوط به اختلاف پتانسیل بین اکسیداسیون حلال و کاهش گونه فلزی است. شیمی سبز بیوسنتز توسط باکتری، مخمر، قارچ ها و گیاهان: به منظور توسعه فن آوری سبز در سنتز مواد، این جنبه از فناوری نانو از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. تکامل پروتکلهای منطقی برای سنتز نانو مواد فراسوی دامنه ترکیبات شیمیایی، سایز و پراکندگی یکنواخت یکی از موضوعات چالش برانگیز در نانو تکنولوژی امروز است. مطالعات اخیر در مورد استفاده از میکروارگانیسمها در سنتز نانوذرات زمینه را نسبتاً جدید و هیجانانگیز کرده و تحقیقات با پتانسیل قابل توجهی به پیش می رود. تولید شیمیایی نانوذرات با چالشهایی که پیش رو دارد و هزینه بالا، مشکلات ارتقاء و در عین حال سازگار با محیط زیست در اولویت است، روشهای مختلفی برای تولید نانو ذرات از میکروارگانیسمها وجود دارد (Huag et al.,2007h , Vigneshwaran et al., 2007). کمیت ذره یا کوانتوم در زیست فناوری نانواهمیت زیادی دارد و گیاهان منبع مناسبی برای تولید ذراتی با این ویژگی هستند یکی ازتحقیقات جالب در این مورد ساخت ذرات نانو توسط گیاهان زنده معمولی است. برای مثال? ریشههای یونجه توانایی جذب یون نقره از محیط آگار و انتقال آنها به جوانههای گیاهان در حالت اکسیداسیون را دارند. در این جوانهزدن اتمهای نقره خودشان منظم میشوند و به شکل ذرات نانو در میآیند. تحلیلهای میکروسکوپی توسط میکروسکوپهای الکترونی نشان میدهد که تجمع اتمهای نقره درون بافت گیاه به تشکیل ذرات نانو این فلز منجر میشود (Gardea-Torresdey et al., 2003). همانند قارچها، ساخت خارج سلولی ذرات نانو در گیاهان نیز مطرح است. برای مثال مواجه یونهای نقره با برگ گلهای شمعدانی باعث تشکیل ذرات نانو در سلولهای این گیاهان شده است. این ذرات نانو بسیار پایدار هستند و به صورت بلورین در محلول حاصل وجود دارد (Shankar et al., 2003, Shankar et al., 2004). سنتز زیستی نانوذرات نقره به وسیله کاهش محلولی از یونهای به وسیله عصاره حاصل از برگ شمعدانی ( Pelargonium graveolens) یکی از این روشهاست که تا کنون گزارش شده است (Shanka et al., 2003). در مقایسه با روشهای قبلی در مورد سنتز نانوذرات نقره با استفاده از باکتریها و قارچها، کاهش یونهای به و سیلهی عصاره گیاهی، سریعتر رخ میدهد. در واقع مدت زمان برای کامل شدن واکنش کاهش یونهای فلزی با استفاده از باکتریهای و قارچها در محدودهی 124-34 ساعت میباشد. در مقابل بیش از 90% واکنش انجام شده با استقاده از عصارهی گیاه شمعدانی در حدود 9 ساعت تکمیل میشود. باید توجه داشت که در مقایسه با روشهای شیمیایی زمان مورد نیاز برای کامل شدن واکنش باید کاهش پیدا کند. با این حال? کاهش یونهای فلزی در محلول به آسانی رخ میدهد و نانوذرات بسیار پایدار کریستالی نقره با تراکم بالا و در محدودهی اندازه 40-16 نانومتر با میانگین اندازهی در حدود 27 نانومتر بدست میآید. ساخت ذرات نانو آلیاژی طلا-نقره از احیاء همزمان و رقابتی یونهای نقره و طلایی ناشی میشود که در محلول وجود دارند. دانشمندان معتقدند که ترکیبات اصلی سازنده ذراتنانو در گیاهان، فلاونونها و ترپن برگها است که هر دو در سطح مولکولی برای تشکیل ذراتنانو نقش دارند. درآزمایشهای جدید با استفاده از عصاره میوه بلوط به عنوان عامل کاهنده، ذرات نانو طلا و نقره به صورت خارج سلولی ساخته شده است که ساخت سریع ذراتنانو با استفاده از عصاره برگ تمبر هندی، به عنوان عامل کاهنده، امکانپذیر است. مشابه این روند با به کارگیری عصاره برگ آلوئه ورا در ساخت ذرات سه وجهی نانو طلا و نقره انجام شده است. در این آزمایشها با تغییر مقدار عصاره در محیط? ذرات طلای کروی و سه وجهی با اندازه نانو (5تا35 نانومتر) به دست آمده است (Chandra et al., 2006). برخی گیاهان توان بالایی برای تولید ذرات نانو دارند. اخیراً از عصاره برگ جوز هندی برای تولید ذرات نانو طلا و نقره استفاده شده است. ترکیبات پلیال و هتروسیکلیک موجود در برگ این گیاه مسئول احیاء یونهای نقره یا طلا و پایداری ذرات نانو تولید شده هستند (huang et al.,2007). مکانیسم اثر نانو ذرات نقره: مهار رشد باکتری، وابسته به غلظت نانو ذرات نقره میباشد، ودر غلظت بالا نانوذرات اثر مهاری و بسیار خوبی بر باکتری داشته است. در مقایسه نانو ذرات نقره در محیط آبی، حتی در غلظت بالا تنها سبب تاخیر در رشد باکتری E.coli شده است. غلظت نانو ذرات اگر کم شود رشد باکتری از سر گرفته میشود. این پروسه کنترلکننده بوسیله اثر متقابل این مواد با مواد داخل سلولی است که تخریب سلول را درپی داشته است که سبب کواگولاسیون و حرکت از سیستم آبی میشود. مطالعه میکروسکوپی اسکنینگ نیز ترکیب متراکم و مرگ سلولی را نشان میدهد. قبلاٌ اثر میکروب کشی آنها در سیستم آبی محدود شده بود زیرا تثبیت کلوئیدی کم و پایینی داشتند (Sondi 2004) اثر سمیت نقره برای بیش از 60 سال مورد بررسی بوده است (Franke et al., 2001) و مکانیسم عملکرد نقره تا حدودی شناخته شده است (Rai et al., 2009). گروهی معتقد هستند که یون نقره توانایی همانند سازی DNA و فعال سازی پروتئینهای سلولی را از بین میبرند در کل باند شدن یون نقره با عملکرد گروهی از پروتئینها باعث دناتوره شدن پروتئین میشود (Spadaro et al., 1974). نقره فلزی است که از گذشتههای دور خواص ضد میکروبی آن شناخته شده است. با کاهش اندازه ذرات این فلز به مقیاس نانو خواص آن به شدت افزایش مییابد. نانوذرات نقره یونهای Ag ساطع میکنند که با پیوندهای- Hs دیواره میکروارگانیسمها وارد واکنش شده و تولیدAgS- کرده و موجب مرگ آنها میشود. نانوذرات نقره در محیط آزمایشگاهی اثرات ضد باکتریایی، ضد قارچی و ضد ویروسی دارند و میتوانند بیش از 650 گونه میکروبی را از بین ببرند (Sondi 2004). یون نقره باعث آزاد سازی یون پتاسیم از غشاء و سیتوپلاسم باکتری میشود که با آنزیمهای مهم و DNA باکتری پیوند برقرار میکند (Fuhrmann et al., 1968, Schreurs et al., 1982) زمانی که رشد باکتری مهار گردد یون نقره در دیواره سلولی ایجاد واکوئل و گرانول مینماید Brown et al 1976)). سلولهای مهاری تخریب و تقسیم شده و ارتباطات سلولی باکتری از بین میرود (Richard et al., 1984). همچنین اندازه باکتری و غشاء سیتوپلاسمی و ارتباطات سیتوپلاسمی و لایههای خارجی سلول غیر طبیعی میشود، در واقع یون نقره با اسید نوکلئیک میتواند اثر متقابل داشته باشد (Yakabe et al., 1980). ممکن است رادیکال های آزاد در فعالیت آنتی بیوتیکی نانوذرات نقره درگیر شوند طبق گزارشات قبلی (Kim et al., 2007) که صفات و مکانیسم آن روشن نیست. اثر متقابل بین واکنش نوع اکسیژن با باکتری باعث مرگ آن میشود که در چندین مقاله به این موضوع اشاره شده است (Corinne et al., 2000). بر اساس این مطالعه DNA و میتوکندری باکتری تحت تاثیر ROS(reactive oxygen species )قرار گرفته است. برای مثال برخی از این فعالیتهای ضد ویروسی و باکتریایی نشان داده شده است. محصولات ROS شامل سوپراکسید آنیون و رادیکال هیدروکسیل و اکسیژن تکی است که همگی تخریب کننده سلول میباشند. در فعالیت لاکتات دهیدروژناز (LDH) باکتری، آنهایی که در مجاورت نانوذرات نقره بودند این فعالیت نسبت به گروه کنترل بطور قابل ملاحظهای کمتر بود. پس نانوذرات نقره روی زنجیره تنفسی باکتری (لاکتات دهیدروژناز) اثر دارد. در E.coli این زنجیره با نانو ذرات نقره مهار میشود. در اثر نانوذرات نقره رشد و تکثیر باکتری مهار، مورفولوژی تغییر و سیستم ROS فعال و لاکتات دهیدروژناز غیر فعال و تراوش پروتئین بیشتر و رشد و تکثیر باکتری مهار میگردد (Kim et al., 2011). همراهی آنتی بیوتیکها با نانوذرات نقره اثر همیاری دارند. آنتی بیوتیکها با گروههای آمیدو و هیدروکسی واکنش داده و راه را برای اثر نانوذرات به عنوان شلات کننده هموار میسازد. آمپیسیلین باعث لیز دیواره شده و اثر متقابل با نانوذرات نقره نیز اثر را دو چندان کرده و نانو ذرات نقره روی دیواره و پیچش DNA اثر منفی میگذارد. اثر کانامایسین و کلرامفنیکل و اریترومایسین کمتر از آمپیسیلین بوده است، اما باز به نسبت استفاده آن به تنهایی، در همراهی با نانوذرات نقره بهتر بوده است (Fayaz et al., 2010). هر چند گزارشاتی در مورد اشکال نانوذرات نقره بصورت مثلثی و اسپیرال شده است اما در مقایسه با شکل میلهای اثرات ضد باکتریایی بیشتری دارد (Pal et al., 2007). همچنین با تغییر در نوع باکتری اثرات نانوذرات نقره تغییر نموده است (Kim et al., 2007). گزارش شده که یون نقره با اثر روی فسفوریلاسیون اکسیداتیو از زنجیره تنفسی و ایجاد کلاپس در نیرو محرکه پروتون در غشاء سیتوپلاسمی اثر آنتیباکتریال دارد (Holt et al., 2005).»
*در ادامه برای آشنایی بیشتربا قارچ ها،ازسایت رشد(مرجع5) ویژگی های آنهارا به طور خلاصه تقدیم می کنم:
« قارچ شناسی به معنای Mycology میباشد. این واژه توسط پیرآنتونیو میچلی در قرن 18 پیشنهاد شده
است. قارچها موجوداتی هستند فاقد کلروفیل و تولید اسپور مینمایند. ساختمان سلولی یوکاریوتیک داشته
دارای هسته (به تعداد یک عدد یا بیشتر) میباشد. هستهها ممکن است هاپلوئید یا دیپلوئید باشند.
سلولهای قارچی دارای دیواره سلولیاند. قارچها برخلاف گیاهان عالی فاقد اندامهایی نظیر ریشه ، ساقه ،
3- فروغ یوسف زایی .پایان نامه کارشناسی ارشد-وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم پایه . 1392 .
برگ و سیستم آوندی میباشند. پیکره قارچها ممکن است تک سلولی یا پرسلولی باشند. پیکره قارچها از
رشتههای متعددی به نام ریسه یا هیف تشکیل مییابد. تولید مثل در آنها به طریق جنسی یا غیر جنسی
میباشد که تکثیر غیر جنسی رایجتر است.
مشخصات عمومی قارچها
.1 یوکاریوتیک هستند.
.2 فاقد کلروفیل و آوند هستند.
.3 دارای دیواره سلولیاند.
.4 تکثیر از طریق جنسی و غیرجنسی صورت میگیرد.
.5 پیکره قارچ تکسلولی یا پرسلولی میباشد.
.6 قارچها از طریق پدیده جذب ، مواد غذایی خود را بدست میآورند در حالی که گیاهان از طریق فتوسنتز
و جانوران از طریق بلع این مواد را تهیه میکنند.
.7 قارچها فاقد تحرکند که این تفاوت آنها را با جانوران و تشابه آنها را با گیاهان نشان میدهد. از حرکات
جزئی قارچها میتوان به حرکت قارچهای آمیبی شکل اشاره کرد که با ایجاد پاهای کاذب روی ماده غذایی
جابجا میشوند. اسپورهای قارچها دارای تاژک میباشند که موجب جابجایی آنها میشود. همچنین حرکت
سیتوپلاسمی درون سلولی نیز نوعی حرکت محسوب میگردد.
ساختمان شیمیایی سلولی در قارچها
درصد بیشتری از وزن سلولهای قارچی را آب تشکیل میدهد مخصوصا در سلولهای جوان 90 درصد وزن
تازه میسیلیوم را آب تشکیل میدهد. اسپورها نیز دارای درصد بالایی از آب میباشند کربن 40 - 44 درصد ،
ترکیبات معدنی 2 - 5 درصد ، فسفر ، پتاسیم ، سیلیس و آلومینیوم در ردیف ترکیبات معدنیاند. ترکیبات
ازته 2 - 7 درصد که پروتئینها ، اسیدهای نوکلئیک و اوره را شامل میشوند. قسمت اعظم کربنی که قارچها
میگیرند به صرف ساخت دیواره سلولی میرسد.
دیواره در قارچها حاوی درصد زیادی کیتین میباشد. در بررسیهای انجام گرفته روی 25 قارچ میزان کیتین
متغیر و بین 2.6 تا 26.2 درصد وزن خشک قارچ گزارش شده است. قارچهای تک سلولی نظیر مخمرها
مقدار کمی کیتین تولید میکنند. ماده اصلی دیواره قارچها گلوکان و مانّان میباشد. همچنین سلولز ، لیگنین
، کالوز و کیتوزان نیز از دیگر مواد تشکیل دهنده دیواره سلولی قارچها میباشد. انواعی از هترو پلی
ساکاریدها ، پروتئینها ، چربیها و مواد معدنی نیز ممکن است وجود داشته باشند. Mg و Ca از مواد معدنی
رایج در ساختمان دیواره سلولی است.
نحوه زندگی قارچها
قارچها به حالت ساپروفیت روی مواد در حال پوسیدن و یا در فرم انگل یا پارازیت روی سایر موجودات زنده
زندگی میکنند. موجودی که مورد حمله قارچ قرار میگیرد host یا میزبان نامیده میشود. قارچها از نظر
تامین مواد غذایی با گیاهان تفاوت دارند. و به تنهایی قادر به ساختن مواد غذایی مورد نیاز خود نمیباشند.
اگر مواد قندی از قبیل گلوکز ، ساکاروز و مالتوز در اختیار قارچها قرار گیرد با استفاده از تر کیبات آلی
میتوانند پروتئینهای مورد نیاز خویش را بسازند. تیامین و بیوتین از ویتامینهای مورد نیاز قارچها میباشند.
قارچها در درجه حرارت 0 تا 30 درجه سانتیگراد میتوانند زندگی کنند. درجه حرارت مناسب برای قارچها
20 تا 30 درجه میباشد. PH مناسب برای رشد قارچها PH = 6 است ولی دامنه PH از 2 - 12 متغیر
است.
سیتولوژی قارچها
دیواره سلولی در قارچها وجود دارد. هستهها کوچک و قابل رویت با میکروسکوپ نوری میباشند. غشای
هسته دو لایه بوده و حاوی منافذی است. به هنگام تقسیم میتوز ، غشای هسته ناپدید نمیگردد هستکها نیز
به هنگام تقسیم باقی میمانند. ولی در هنگام تقسیم میوز غشای هسته و هستکها ناپدید میگردند. شبکه
آندوپلاسمی در قارچها نیز از دو غشای موازی هم تشکیل مییابد.
شبکه آندوپلاسمی در سلولهای جوان مشخصا دیده میشوند ولی در سلولهای مسنتر جزئی و کم بوده و یا
ممکن است قابل رویت نباشد. ریبوزومها نیز وجود داشته و پراکنده در سیتوپلاسم سلولی میباشند. در
سلولهای قارچی میتوکندری هم یافت میشود. دستگاه گلژی نیز وجود داشته و از واحدهای دیکتیوزومی
تشکیل مییابد. واکوئلها در سلولهای جوان به تعداد زیاد و در سلولهای مسنتر به تعداد کم ولی اندازه
بزرگتر دیده میشود. مواد ذخیرهای در سلولهای قارچی عمدتا در فرم گلیکوژن و چربی میباشد.
ریخت شناسی قارچها
در قارچهایی که تک سلولیاند پیکره قارچ از یک سلول تشکیل مییابد یا ممکن است پیکره قارچ به صورت
پلاسمودیوم باشد. پلاسمودیوم یک توده سیتوپلاسمی چند هستهای و فاقد دیواره سلولی است. در غالب
قارچها اندام رویشی از ساختمان لولهای به نام هیف و یا ریسه تشکیل شده است. هیفها شفاف و
میکروسکوپیاند و قطر آنها متغیر است. هیفها در جهات مختلف رشد مییابند. رشد اصلی هیف از بخش
انتهایی آن انجام میگیرد. به مجموعه هیفها میسیلیوم اطلاق میگردد. دیواره عرضی در هیفهای دیوارهدار
وجود داشته به نام سپتوم نامیده میشود. دو نوع دیواره عرضی ممکن است در ساختمان هیفهای دیوارهدار
قابل تشخیص است.
* دیواره اولیه یا اصلی :
که این دیواره همزمان با تقسیم سلولی تشکیل میگردد.
* دیواره نابجا :
که به تقسیم سلولی مربوط نبوده ممکن است در محل آسیب دیدگی برای ترمیم ایجاد گردد یا برای جدا
ساختن بخش مسن هیف از بخش جوان تشکیل گردد یا دیوارهای که برای تشکیل اندامهای زایشی بوجود
میآید. هیفها ممکن است دیوارهدار باشند Septatehypha یا بدون دیواره عرضی Septatehypha None
که در هیفهای دیواره در دیواره ممکن است شدیدا متخلخل باشد در فرم پلاسمودسما و یا ممکن است
ناقص تشکیل شود.
ساختمان رویشی در قارچها
ساختمان رویشی یا پیکره قارچها به نام تال (Tallus) نامیده میشود در اغلب قارچها تال مجموعهای از
هیفها یا ساختمان میسیلیومی است. هیفها وقتی در هم تنیده میشوند بافتی را ایجاد میکنند که به نام
پلکتانشیم نامیده میشود.
انواع ساختمان رویشی
.1 پروزئانشیم :
از هیفهای موازی هم تشکیل مییابد و بافت همبند سستی را بوجود میآورد.
.2 پسودو پارانشیم :
بافتی است که در آن طول و عرض هیفها یکی شده و ساختمان شبه پارانشیمی تشکیل میگردد که خیلی
شبیه پارانشیم گیاهان عالی است.
.3 استروما :
ساختمان تشک مانند داشته با ساختار پروزئانشیمی که درون یا بر سطح آن ساختمان زایشی تشکیل
میگردد.
.4 اسکلروتیوم :
ساختمان دیگری است با بافت پسودو پارانشیمی که در شرایط نامساعد تشکیل میگردد و پس از مساعد
شدن شرایط میتواند جوانه زده و مجددا رشد کند.
.5 ریزومورف :
ساختمان دیگری است که در شرایط نامساعد تشکیل و در قارچهای بازیدیومیستی دیده میشود. از
دستجات بلند و موازی هیف تشکیل میگردد. بخش انتهایی ریزومورف حالت مریستمی دارد. هیفهای لایه
بیرونی از نظر دیواره سلولی و محتوای درون سلولی تغییراتی پیدا کرده و کدرتر میشوند. ریزومورف نیز با
مساعد شدن شرایط میتواند مجددا رشد نماید.
روشهای اخذ غذا در قارچها
* قارچهای پروتوتروف :
قارچهای پروتروف قارچهایی هستند که با استفاده از ترکیبات آلی موجود در ویتامینهای مورد نیاز خویش را
سنتز میکنند.
* قارچهای اگزوتروف :
قارچهای اگزوتروف نیازمند ویتامینهای از قبل سنتز شده میباشند که باید در اختیار آنها قرار گیرد.
* قارچهای ساپروفیت :
این قارچها روی مواد در حال پوسیدن زندگی میکنند. هیف مستقیما با مواد غذایی تماس حاصل میکند و
پس از تجزیه مواد غذایی از راه انتشار این مواد را جذب مینماید. میسیلیوم قارچهای انگل برای تامین مواد
غذایی مورد نیاز یا بر روی موجود میزبان میروید یا آنکه وارد نسج میگردد. قارچهای انگلی درون سلولی
مستقیما مواد غذایی داخل سلول را از طریق دیفوزیون جذب میکند. قارچهایی که زندگی بین سلولی
دارند، تشکیل اندامهای مکنده میدهند.
عوامل جذب غذا در قارچها
* تشکیل مستوریوم.
* تشکیل آپرسوریوم.
* تشکیل ریزوئیدها.
* تشکیل اندامهای شکارگر
* تشکیل هیفوپودیوم.
: http://daneshnameh.roshd.ir (4
دو حالت کلی ازسایتهایی ازسلول قارچ که توسط عوامل ضدقارچ عمومی ، موردحمله قرارمی گیرد، درشکل زیر آمده است:
Figure 76-2Generalized fungal cell depicting the sites of action of the common antifungal agents
در این قسمت فرمول برخی از ضدقارچ های رایج دنیای پزشکی(مولکولهای آلی) را می بینیم که در کتاب میکروبیولوژی پزشکیBaron (مرجع4 ) آمده است.
5)Medical Microbiology. 4th edition. Baron S, editor. Galveston (TX): University of Texas Medical Branch at Galveston; 1996. Chapter 76Antifungal Agents Dennis M. Dixon and Thomas J. Walsh.
پژوهش های انجام
شده از ترکیبات نقره ضدقارچ:
« نانو ذرات نقره ی بیوسنتز شده در عصاره گیاهان چای کوهی و خلر خاصیت ضد قارچی بر روی دو قارچ Dothiorella Sarmentorma & Spencermatinsia Vticola دارند.».
« نانو ذرات نقره همچنین بر قارچهای Aspergillus & Penicillum بسیار موثر بوده است.».
تاثیر نانو ذرات نقره ومس بردو باکتری Escherichia Coli & Staphylococcus Aureus ودوقارچ Aspergillus Flavus & Penicillium Chrysogenum بررسی شده ومشخص شده که ممانعت از رشد نانو ذرات نقره نسبت به نانو ذرات مس به ویژه بر قارچ ها بیشتر بوده است.»
« نانو ذرات نقره بازدارندگی رشد 97 درصدی برای قارچ A.Solani داشته است .»
« مکانیسم تاثیر ضد باکتری، ضد قارچ وضد ویروسی نانو نقره بررسی و تحقیق شده است ومشخص شده که یون نقره باعث آزاد سازی یون پتاسیم از غشاء و سیتوپلاسم باکتری میشود که با آنزیمهای مهم و DNA باکتری پیوند برقرار میکند.» «کاربرد نانو ذرات نقره در کاهش عفونت های قارچی تخم ماهی قزل آلای رنگین کمان» و همچنین« تاثیر نانو سیلور در مبارزه با قارچ بیماری زای Fusarium Culmorum در بذر و گیاه گندم اثبات شده است.»
1) Kirk-Othmer,Concise Encyclopedia of Chemical Technology.A Wiley-Inter Science Puplication.John Wiley& Sons.Newyork,3rd ed.c1978-c1984.page 1067
2)N.N.Greenwood & A.Earnshaw,”Chemistry of Elements”. Pergamon Press.1985.Chapter28,pages 1364&1365
3)فروغ یوسف زایی .پایان نامه کارشناسی ارشد-وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم پایه .1392-
4):http://daneshnameh.roshd.ir
5)Microbiology. 4th edition. Baron S, editor. Galveston (TX): University of Texas Medical Branch at Galveston; 1996. Chapter 76Antifungal Agents Dennis M. Dixon and Thomas J. Walsh.
6) زهرا عزیزی.پیان نامه کارشناسی ارشد-دانشگاه شهید باهنر کرمان- دانشکده کشاورزی-1393
7) فروغ یوسف زایی.پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه ارومیه- دانشکده علوم پایه-1392
8)اعظم جعفری امام-پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه ارومیه- دانشکده علوم پایه-1392
9) سمیه صادقی -پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه لرستان- دانشکده علوم پایه-1393
10) ملوک راشدی --پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه فردوسی مشهد- دانشکده علوم پایه-1391
11) سید علی جوهری -پایان نامه کارشناسی دکترای تخصصی- دانشگاه تربیت مدرس تهران- دانشکده منابع طبیعی-1390
12) ثمینه معتمدی -پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه شهید چمران اهواز- دانشکده کشاورزی-1392
R Prucek, J Tuček, M Kilianová, A Panáček, L Kvítek… - Biomaterials, 2011 – Elsevier
5)Colloidal silver solutions with antimicrobial properties
A Petica, S Gavriliu, M Lungu, N Buruntea… - Materials Science and …, 2008 – Elsevier
6)Development of antibacterial and antifungal silver-coated polyurethane foams as air filtration units for the prevention of respiratory diseases
F. Paladini, I. R. Cooper, and M. Pollini
Journal of Applied Microbiology Dec 2013, n/a-n/a
7)Synthesis and Structure of a Water-Soluble Hexanuclear Silver(I) Nicotinate Cluster Comprised of a “Cyclohexane-Chair”-Type of Framework, Showing Effective Antibacterial and Antifungal Activities: Use of “Sparse Matrix” Techniques for Growing Crystals of Water-Soluble Inorganic Complexes
Irina Tsyba , Becky Bun-kit Mui , Robert Bau ,* Ryusuke Noguchi , and Kenji Nomiya *
Department of Chemistry, University of Southern California, Los Angeles, California 90089, and the Department of Materials Science, Kanagawa University, Hiratsuka 259-1293, Japan
Inorg. Chem., 2003, 42 (24), pp 8028–8032
Kenji Nomiya, Satoshi Takahashi, Ryusuke Noguchi, Satomi Nemoto,Toshio Takayama, and Munehiro Oda
Inorg. Chem., 2000, 39 (15), pp 3301–3311
Publication Date (Web): June 28, 2000
Piotr Smoleński, Claudio Pettinari, Fabio Marchetti, M. Fátima C. Guedes da Silva, Giulio Lupidi, Gretta Veronica Badillo Patzmay, DezemonaPetrelli, Luca A. Vitali, and Armando J. L. Pombeiro
Inorg. Chem., 2015, 54 (2), pp 434–440
Publication Date (Web): December 22, 2014
Sabina W. Jaros, M. Fátima C. Guedes da Silva, Magdalena Florek, M. Conceição Oliveira, Piotr Smoleński, Armando J. L. Pombeiro, andAlexander M. Kirillov
Crystal Growth & Design, 2014, 14 (11), pp 5408–5417
Publication Date (Web): September 9, 2014
قتلِ زبانِ مادری و تخریب توسعه در ایران
ما یکصد و ده سال است که با انقلاب مشروطیت فاز صفر استقرار دولت مدرن و ورود جامعه مان به دنیای مدرن را کلید زده ایم. اما همچنان حکومت تا تحقق دولت مدرن فاصلهها دارد – قبل و بعد از انقلاب اسلامی –در ایران و جامعهمان هنوز در سردرگمی دوره گذار به سر میبرد. ما گامهایی بهپیش رفتهایم اما همچنان تا نقطه مطلوب فاصله ها داریم. نه حکومت ما اکنون رنگ غالبش رنگ دولت مدرن است و نه جامعه ما خوی غالبش خوی جامعه مدرن است. و متاسفانه در همین دوره ای که هنوز نمی دانستهایم میخواهیم که یا چه باشیم، به خطا دست به برنامهریزی توسعه نیز زدهایم. خطا از آن بابت که اگر هیچ کاری نمیکردیم هم احتمالا همین مسیر را میرفتیم. اما در این فاصله ما به اسم برنامهریزی توسعه، تقریبا بخش اعظم منابع طبیعی خویش شامل معادن، نفت، آب و جنگلهای خود را تخلیه، تبخیر و دود کردهایم؛ اما همچنان در دوره پیشا توسعه فرومانده ایم. در یک کلام: ما هنوز در فاز صفر توسعه ایم در حالی که منابعمان رو به پایان است. همه مسیرهایی را که گمان میکردیم ما را به توسعه برساند، آزمودیم. راهها و جادههای کشور را توسعه دادیم، خط آهن کشیدیم، برق آوردیم
سدهای فراوانی زدیم، آموزش مدرن آوردیم، دانشگاه را تا روستاها بردیم، صنعت مونتاژ وارد کردیم، بر جایگزینی صادرات تاکید و صنایع داخلی را تشویق و حمایت کردیم، دولت گرایی کردیم، سپس به خصوصی سازی روی آوردیم، در قیمتها مداخله کردیم، سمهیه بندی کردیم، یارانه دادیم و سپس دست به آزاد سازی گسترده زدیم. صادرات را تشویق کردیم، واردات را محدود کردیم و باز به سوی اقتصاد باز حرکت کردیم. اما هر چه کردیم چیزی عوض نشد و فقط منابع ما بیشتر و بیشتر تخریب و تبخیر شد. ما کجای کار خطا کردهایم؟ نمی دانیم مقصر اصلی چه کسی یا چه اما هرچه بوده است نتیجه این شده که ما ،گروهی یا چه نهادی بوده است انسانهای توانمندی که بتوانند فرایند توسعه را در این کشور به پیش ببرند پرورش ندادهایم. در تمام این سالها ما با کمبود جدی نیروی انسانی توانمند روبهرو بوده ایم؛ حتی وقتی که بالاترین نرخ پذیرش دانشجو را در جهان داشته ایم. ما فکر کردیم اگر تعداد انبوهی دانشگاه داشته باشیم مشکل نیروی انسانی ما حل میشود، پس دست به تکثیر بیرویه دانشگاههایمان زدیم. همان گونه که هفتاد سال پیش نظام آموزشی مدرن را به صورت انبوه همه جا مستقر کردیم و گمان میکردیم همینکه بچه ها از مکتب خانهها بیرون بیایند و پشت نیمکت بنشینند و کتاب واحد داشته باشند برای پرورش انسان مدرن و توانمند برای تحقق توسعه کافی است، امروز نیز همچنان مدارسمان را داریم به همان شیوه اداره میکنیم. در تمام این مدت خطای ما این بود که بر توسعهی حافظهی بچههایمان متمرکز شدیم نه بر توسعه شخصیت آنها. هفتاد سال یک نظام آموزشی حافظه محور را به صورت مکانیکی توسعه
دادیم در حالی انسانهای توانمند و آفرینشگر توسعه وقتی تربیت میشوند که ما یک نظام آموزشی رابطه محور را مستقر کنیم. در این دوره ما دست به تولید انبوه انسانهایی با توانایی های علمی سطح بالا اما با تواناییهای اجتماعی و ارتباطی بسیار سطح پایین زدیم. ما این نظام آموزشی را مثل همه چیزهای دیگرمان از غرب گرفتیم و اینجا مونتاژ کردیم. گرچه غرب دو دهه است که به خطای خود در این زمینه اما ، پیبرده و دست به کار تحول نظام آموزشی کودکان خود شده است البته همین نظام آموزشی حافظه محور در غرب جواب داده بود. چرا که پیش از آن با دو قرن تحول و نهضت فکری در غرب، نظام فکری و رفتاری خانواده غربی دگرگون شده بود و زمینههای لازم برای پرورش کودکان دارای تواناییهای ارتباطی قوی و شخصیت های قوام یافته در خانواده آموزش محور و حافظه محور بود ، بهوجود آمده بود. بنابراین گرچه مدرسه اما این مساله موجب تخریب شخصیت کودکان آنها نشد. ما نیز همان راه را خانواده هنوز دویست سال تحول فکری ،رفتیم اما یادمان رفت که در ایران در پشت سر خود ندارد و بنابراین بذر اولیه تواناییهای توسعه آفرین را در ذهن و زبان کودکان نمیکارد. پس به خانواده امیدی نیست و هر کاری باید میکردیم در مدرسه بود؛ اما متاسفانه دبستانهای ما نیز به کارخانههایی برای تولید مکانیکی افراد باسواد و دارای حافظه ها و قوای ذهنی قوی تبدیل شدند. آنچه در این میان برای هفتاد سال مغفول ماند، شخصیت کودکانی بود که انتظار داشتیم در بزرگسالی توانایی داشته باشند که توسعه بیافرینند در حالی که در کودکی این تواناییها را به آنها نداده بودیم.
اما این تنها خطای بزرگ ما نبود. ما خطای دیگری نیز مرتکب شدیم و آن حذف نیمی از جمعیت کشورمان از حضور فعال و بهنگام در فرایند توسعه بود. بر اساس یک سیاست کاملا خطا و نژادپرستانه، هیچ آمار رسمی از سهم جمعیت اقوام و زبانها در کشور ما جمعآوری و منتشر نمی شود. اما بر اساس برآوردهای مختلف، جمعیت اقوام ایرانی غیرفارسی زبان در کشور درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند. ما در طول هفتاد ۴۹ تا ۴۲ما بین یعنی اقوام غیرفارسی ، سال گذشته فرزندان نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را مجبور کردهایم که از سال اول دبستان زبان فارسی ،زبان کشورمان بیاموزند و به زبان فارسی آموزش ببینند. فاز صفر توسعه در هر کشوری در دوران کودکی، در دبستان و پیش دبستان، شکل میگیرد. هر چه ما برای باید بذر آن را در این سنین بکاریم. ما با تحمیل ،آینده کشورمان می خواهیم آموزش زبان فارسی به کودکانی که زبان مادریشان فارسی نیست، آنان را با یک توقف چند ساله در حساسترین سالهای عمر در فرایند اجتماعی درصد مردودی دانشآموزان پایه یک ۶۷ شدنشان روبه رو میکنیم. این که استان دو زبانه کشور است، موید چنین مشکلی ۹ و دوی دبستان متعلق به است. کودکان ایرانی غیرفارسی زبان وقتی سرانجام با زبان فارسی کنار می آیند و آن را یاد میگیرند که سنین کودکی را از دست داده اند. سنینی که سرنوشت ساز ترین دوره برای یادگیری و تمرین ویژگیهایی است که بعدا برای حضور موثر و مستمر در فرایند آفرینش توسعه، مورد نیاز است. زبان ، ما توجه نکردیم که زبان مادری، تنها زبان سخن گفتن نیست عاطفه، زبان احساس و زبان زندگی فرد است. زبان مادری زبان درونی انسانهاست و فرایند تفکر نخست به زبان درونی هر فرد رخ می دهد و سپس
به زبان گفتاری او ترجمه می شود. مطالعات نشان داده است که در گروههای مغز آنان در ، جمعیتی دو زبانهها اگر زبان مادری را خوب یاد گرفته باشند پردازش اطلاعات هیجانی و حوزه دریافت معنایی توانایی بیشتری دارد. در واقع ما با عدم آموزش زبان مادری و تحمیل زبان فارسی به کودکانی که زبان مادری آنها فارسی نیست، در همان سنین کودکی، تکامل زبان درونی و زبان تفکر آنان را متوقف میکنیم و آنان با تحمل فشارهای روانی و روحی تفکر ، سرانجام میتوانند به زبان تحمیلی جدید ،زیادی و با چند سال تاخیر کنند و سخن بگویند. اما آنچه در این میان از دست رفته است فرصت های تکامل ابعاد پرورشی و وجودی آنهاست که توانایی های ارتباطی و توسعه آفرینانه آنها را شکل می دهد. نکته مهم این است که زبان یک پدیده یا سامانه کاتالیک است. یعنی پدیدهای است که به طور طبیعی و بدون مداخله آگاهانه بشر ساخته شده و تکامل یافته و به نظمی خود انگیخته رسیده است. در پدیده های کاتالیک، ما اول استفاده و کاربرد آنها را میآموزیم بعد آنها را تحلیل و اجزاء آنها را شناسایی میکنیم. اگر زبان یک پدیده کاتالیک است پس نخست باید از آن استفاده کنیم و ظرفیت استفاده از آن را به حداکثر برسانیم و بعد سراغ یادگیری و تحلیل آن برویم. وقتی ما کودک را از فضای زبان مادری خارج میکنیم و او را وارد آموزش اجباری زبان فارسی میکنیم، او هنوز در فرایند یادگیری کاتالیک زبان مادری به نقطه شکوفایی، یعنی نقطه حداکثری قدرت تکلم و ادراک نرسیده است، یعنی آن بخش از احساسات و عواطفی که باید به کمک زبان مادری به طور کامل تکامل یابد، کامل شکل نمیگیرد در جایی ، و بنابراین عملا روند رشد قدرت تکلم به زبان مادری در کودک
متوقف می شود و بنابراین زبان درونی کودک که همان زبان تفکر او نیز هست به حداکثر ظرفیت خود نمی رسد. سپس این کودک مظلوم باید برای سالها با تحمل مشقت فراوان نخست زبان فارسی را بیاموزد و بعد توانایی تفکر در زبان فارسی را در خود تقویت کند. این همان ظلمی است که ما هفتاد سال است به کودکان اقوام ایرانی غیرفارسی زبان میکنیم و آنان را در رقابت کسب فرصت های اجتماعی و اقتصادی با فارسی زبانان در موقعیت نابرابر قرار می دهیم. در واقع ما با تحمیل آموزش زبان فارسی، فرایند تکامل ذهنی و شخصیتی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور خود را برای چند سال کُـند یا متوقف می کنیم و فرصت های آنان را به سود کودکان فارسی زبان، تخریب می کنیم. و بدین ترتیب فرصت های عمومی حضور در فرایند توسعه در استانهایی که جمعیت آنها غیرفارسی زبان است را فرو میکاهیم. شاید بخشی از شکاف و عدم توازن توسعه که میان استانهای مرکزی و استانهای مرزی کشور وجود دارد ناشی از همین مساله باشد. یعنی با وجود آن که در گذشته بودجه های مناسبی برای توسعه برخی استانهای محروم اختصاص یافته است اما آن استانها همچنان محروم مانده اند. در واقع ممکن است ما عملا با تحمیل زبان فارسی به کودکان استانهای دو زبانه، یک وقفه چند ساله در فرایند شکل گیری شخصیت و توانایی کودکان این مناطق ایجاد می کنیم و همین آغازی بر توزیع ناعادلانه فرصتها بین منابع باشد. علاوه بر همه اجتماعی و فرهنگی دیگر، این شکل از بی عدالتی ، بیعدالتیهای سیاسی آموزشی نیز یک بیعدالتی ویرانگر است که ما در هفتاد سال گذشته، بی سروصدا و آرام بر اقوام ایرانی غیرفارسی زبان تحمیل کرده ایم.
زبان مادری مثل معماری بومی است. آیا رواست که ما همهی خانه های روستایی یا ساختمانهای بومی مناطق مختلف و شهرهای تاریخی کشور به جرم این که چرا معماریشان مانند معماری تهران نیست؟ ، را تخریب کنیم اگر نه، پس چرا بر سر زبان مادری اقوام که میراث تمدنی و جزئی از ثروت هر جامعه است چنین می آوریم؟ قتل زبان مادری با نسلکسی و نژادپرستی تفاوتی ندارد. جامعه ای که یک زبان را بر همه زبانه های مادری تحمیل میکند یک جامعه نژاد پرست است که می خواهد یک زبان را که آن را شما چه بخواهید یک ، زبان برتر می داند بر بقیه حاکم کند. فرقی نمی کند چه یک مذهب ، چه یک زبان را ، نژاد را نسبت به سایر نژادها برتری بدهید . و چه یک ایدئولوژی را، همه به معنی نوعی نژادپرستی است ،را چه تناقضی است که ما از یک سو سرمایه های زیادی را برای حفظ کتبیه ها و آثار مرده تاریخی خرج میکنیم و از سوی دیگر سرمایه های زیادی را برای محدود کردن و تضعیف زبانِ زندهی مادریِ اقواِ م ایران یِ غیرِفارسی زبان صرف میکنیم. تخریب زبان به تخریب فرهنگ و تخریب فرهنگ به تخریب هویت می انجامد. آنگاه وقتی هویت تخریب شد جای آن را نفرت و خشونت پر خواهد کرد .زبان مادری ابزار بسط سرمایه اجتماعی است و تخریب آن یعنی تخریب سرمایه اجتماعی. ما گمان کرده به بسط انسجام ، ایم که با فارسی سازی همه چیز در استانهای غیرفارسی زبان نوعی مقاومت ، اجتماعی کمک کرده ایم. اما چنین نیست. زبانِ تحمیلی درونی در یادگیرنده ایجاد می کند و او را آماده می کند تا در زمان مقتضی انتقام خود را از گروه تحمیل کننده بگیرد.
به طور کلی نظام آموزشی کنونی در ایران با شروع آموزش از سال اول در دوره ای ، دبستان و غفلت از پرداختن به پرورش ابعاد وجودی کودک که باید توانمندیهای زیست انسانی و جوانههای شخصیتی توسعه آفرینانه کودک شکل بگیرد و تواناییهای ارتباطیاش تقویت شود و هوش اجتماعی او تکامل یابد، او را درگیر آموختن چیزهای که اکنون هیچ نیازی به آنها ندارد میکند و تمام انرژی و ظرفیت او را در این مسیر تخلیه و تخریب جوانانی آکنده از ، ساله۱۲ میکند. و سرانجام پس از یک دوره آموزشی اطلاعات علمی اما خالی از تواناییهای ارتباطی لازم برای یک زیست انسانی غنی و رضایتمندانه تحویل ما میدهد. اما متاسفانه این فرایند مخرب در مورد کودکان اقوام ایرانی غیرفارسی زبان بسیار شدیدتر است. این کودکان دقیقا شخصیتی و رفتاری ، در سنینی که آخرین فرصت تکامل ابعاد وجودی انسانهاست یکباره با سه موج پر فشار و پر تنش زیستی و اجتماعی در زندگی خود روبه رو می شوند: نخست تنش ورود به مدرسه و حضور در جامعه بزرگ بیرون از خانواده؛ دوم تنش ناشی از فراگیری اجباری یک زبان غیرمادری که پیش از آن هیچ تجربه ای در مورد آن ندارند؛ و سوم تنش ناشی از ورود به دوره آموزشهای رسمی علمی. یعنی کودک هم باید وارد و هم کسب ، هم یک زبان غیر مادری (فارسی) یاد بگیرد،جامعه بزرگ شود دانش کند. آیا ما می دانیم با این شیوه عمل چه مصیبتی بر سر کودکان میهنمان آوار میکنیم و چه خسارتی به ظرفیتهای وجودی، زیستی و اجتماعی آنان می زنیم؟ قطع کاربرد زبان مادری یعنی قطع رابطه احساسی کودک با محیطش و محدود کردن توانایی او در بروز عواطف و احساساتش و توقف فرایند
تکاملی دریافت مفاهیم و ادراکات او. همان گونه که عقیم سازی جسمی انسانها کاری غیر اخلاقی است، توقف یا عدم آموزش زبان مادری و تحمیل یک زبان دیگر به کودکان نیز نوعی توقف یا عقیم سازی شخصیتی تلقی میشود و غیر اخلاقی است. آموزش اجباری کودک به زبانی غیر از زبان مادری، موجب قطع رابطه مادر و کودک در حوزه آموزش میشود و عملا مادر در فرایند تکاملی تولید مفاهیم و ادراکات کودک به حاشیه رانده میشود. زمان زیادی طول میکشد و فرصت زیادی از دست می رود و هزینههای روحی و روانی سنگینی بر این کودکان معصوم وارد می شود تا آنان دوباره خود را بازیابد و فرایند تکاملی تولید مفاهیم و ادراکات خویش را به مرحله زایندگی برسانند. زبان ابزار تکاملی فهم ماست. انقطاع زبانی نوعی انقطاع در فرایند تکاملی اندیشگی کودکان ایجاد میکند و ستم به حقوق انسانی آنهاست. به گمان من در این هفتاد سال ما بیش از آنچه استبداد سیاسی نسبت به اقوام روا داشته ایم، استبداد زبانی نسبت به آنها ورزیده ایم که بسی جانفرساتر و جانسوزتر است. برای شکل دهی واقعیِ فرایند توسعه در گسترهی همه مناطق کشور، ما چاره ای نداریم که به زیست طبیعی همه اقوام ایرانی احترام بگذاریم و به زبان آنها رسمیت ببخشیم. بی گمان منافعی در تکثیر زبانی بوده است که برای نمونه در سوئیس همزمان سه زبان رسمی و در آفریقای جنوبی یازده زبان رسمی وجود دارد.
ممکن است گفته شود مطابق قانون اساسی، تنها زبان فارسی زبان رسمی ماست و هرگونه تحولی در این زمینه متوقف بر اصلاح قانون اساسی است. اما قانون اساسی ما در اصل پانزدهم اجازه داده است ادبیات زبانهای محلی و قومی در مدارس تدریس شود. ما کافی است تصمیم بگیریم همین مجال را دریابیم و آن محقق کنیم. در میثاقنامه »دومین همایش توسعه عدالت آموزشی« برگزار کنندگان ۹۰ همایش پیشنهاد کردهاند که سیاستگذاران ملی برای دستیابی پوشش هدفگذاری ۱۴۰۰ درصدی پیش دبستانها در استانهای دو زبانه کشور تا سال و سیاستگذاری کنند. این ایده گرچه ایده خوبی است اما، با توجه به مشکلات مالی دولت که از این پس نیز تشدید خواهد شد، ضریب امکان پذیری تحقق آن بسیار پایین است. این یک هدف مطلوب و خواستنی اما دست نیافتنی است. ارایه خدمات پیش دبستانی فراگیر به گونه ای که همه بخشهای جمعیتی و قشرهای مختلف اقوام را در برگیرد نیازمند سازماندهی گسترده و بودجه های فراوان یا مشارکت بسیار گسترده بخش خصوصی است که تحقق همه آنها بعید به نظر می آید. اگر حکومت جمهوری اسلامی به هدف توسعه پایبند باشد باید از همین سال آینده تحولات حوزه آموزش دبستانی را آغاز کند. برای این منظور، ما می توانیم از ظرفیت موجود آموزش و پرورش کشور بهره ببریم. در حال حاضر همه جمعیت لازم التعلیم کشور به دبستان دسترسی دارند. مهمترین گامی که باید برداریم این است که تصمیم بگیریم رویکرد نظام آموزش دبستانی را از یک پاردایم آموزشْ محور به سوی یک پارادایم پرورشْ محور
تغییر جهت دهیم. ما باید بپذیریم که سالهای دبستان سالهای پرورش است و آموزش در این دوره باید به یک مساله حاشیه ای تبدیل شود. گرچه ظرف مدت یک سال نمی شود چنین تحولی را محقق کرد اما اگر وزارت آموزش و پرورش اصلِ این تحول را بپذیرد، آنگاه می تواند طی یک فرایند شش هر سال یکی از پایه های آموزشی ،ساله این روند را محقق کند و برای مثال دبستان را از وضعیت آموزشْ محوری به پرورشْ محوری تغییر دهد. ممکن است تحقق این تحول در کل کشور و به صورت همزمان دشوار و پرهزینه باشد. این حرکت میتواند از چند استان دو زبانه شروع شود و پس از یکی دو سال تمرین به تدریج به سایر استانهای دو زبانه و سپس به کل استانهای کشور تعمیم یابد. تحول رویکرد نظام آموزش دبستان از آموزشْ محوری به پرور شْ محوری این فرصت را در استانهای دو زبانه ایجاد میکند که برنامه های مربوط به تربیت و پرورش ظرفیتهای شخصی و توانمندیهای اجتماعی کودکان این استانها به زبان مادری آنها انجام پذیرد. شاید مناسب باشد که در استانهای دو زبانه، در سه سال اول دبستان، با استفاده از زبان مادری، پرورش کودکانمان را از جنبه رشد تواناییهای زیستی و شخصی و تکامل تواناییهای ارتباطی و اجتماعی در دستور کار قرار دهیم. در این دوره آنان همچنین میتوانند فرهنگ و ادبیات زبان مادری خویش را بیاموزند تا فرصت یابند به مرزهای شکوفایی زبان درونی و زبان تفکر خویش نزدیک شوند. به گونه ، آنگاه از سال چهارم با شیبی ملایم، آموزش زبان فارسی آغاز شود ای که تا پایان سال ششم دبستان این کودکان خواندن و نوشتن به زبان فارسی
را هم آموخته باشند و با ورود به دبیرستان بتوانند آموزشهای علمی خود را به صورت کامل به زبان فارسی فراگیرند. برای من، یکی از معیارهای مهم توسعه خواه بودن حکومتها، شیوه برخورد آنها با اقلیتها و با زندانیان است. در این دو موضع است که شخصیت، حرمت و حقوق انسانها به گونهای عریان و بی دفاع در برابر حاکمیت و اقتدار قانونی اکثریت، سر تسلیم فرود میآورد و مستعد آن است که در معرض تعرض و ستم قرار گیرد. متاسفانه در سه دهه اخیر حکومت ما در این دو موضع کارنامه مطلوبی ندارد. فرصت چندانی نداریم، اکنون گاه آن است که تا فرصت باقی است نقطهی پایانی بر این نوع بیعدالتی نهاده شود. ایران سرزمین رنگین کمانی از فرهنگها، اقوام، زبانها و مذاهب است. حذف هر رنگ از این رنگین کمان، به منزله یک گام به سوی نابودی اصل رنگین کمان است. رنگین کمان ما تنها با همکاری و حضور همه این رنگها زنده باد رنگها، زنده باد رنگین کمان ، برقرار و بر دوام خواهد ماند. پس ایرانی ما.
Int. J. Nano Dimens., 8 (4): 307-315, Autumn 2017 ORIGINAL ARTICLE
Sol-gel synthesis, characterization, optical properties and catalytic performance of Y2Ce2O7 nanomaterial
Nadali Ramezani1*; Morteza Enhessari2; Mohammad Yousefi1 1Department of Chemistry, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran 2Department of Chemistry, Naragh Branch, Islamic Azad University, Naragh, Iran
Received 09 May 2017; revised 24 July 2017; accepted 23 August 2017; available online 28 August 2017
* Corresponding Author Email:
nadali.ramezani@srbiau.ac.ir
How to cite this article:
Ramezani N, Enhessari M, Yousefi M. Sol-gel synthesis, characterization, optical properties and catalytic performance of Y2Ce2O7 nanomaterial. Int. J. Nano Dimens., 2017; 8 (4): 307-315.
Abstract Y2Ce2O7 nano powders were synthesized via sol-gel reactions at 900 (S1), 1000 (S2) and 1100 (S3) ˚C for 4 h using yttrium acetate (C6H9O6Y.xH2O), ammonium cerium nitrate ((NH4)2Ce(NO3)6) and stearic acid (C18H36O2) as raw materials at stoichiometric 1:1 Y:Ce molar ratio. The synthesized materials were characterized by powder X-ray diffraction (PXRD) technique and Fourier transforms infrared (FTIR) spectroscopy. Structural analysis was performed by the FullProf program employing profile matching with constant scale factors. The results showed that the patterns had a main cubic Y2Ce2O7 structure with space group of Fm3m. The data showed that the lattice parameters were increased with increasing the reaction temperature. FESEM images showed that the synthesized Y2Ce2O7 particles had mono-shaped sphere morphologies. However, with increasing the reaction temperature to 1100 ˚C, the particle size scale was in micrometre range. Ultraviolet–visible spectra analysis showed that the nanostructured Y2Ce2O7 powder (S2) possessed strong light absorption property in the ultraviolet light region. The direct optical band gap was calculated as 3.15 eV. Besides, the photoluminescence spectrum for the obtained material (S2) was investigated at λex=230 nm as excitation wavelength. It showed a strong emission peak at 425 nm. Catalytic performance of the synthesized nanomaterial (S2) was also investigated in alcohol oxidation reactions which showed excellent efficiency as 75%.
Keywords: Nanocatalyst; Optical Properties; Oxidation; Y2Ce2O7; Sol-gel.
سلام ودرود خداوند بزرگ بر الموتیان
من یک الموتیم(نادعلی رمضانی.دکترای شیمی معدنی.دانشگاه سمنان-متولد ورشدیافته صائین کلایه الموت).اصیلِ اصیل؛نسل اندر نسل درالموت زیسته ایم وامروزبه نام ومرام وکلام وقوام وعزت تمام آن افتخار می کنم.سالهاست مشکلات این سرزمین اصلی وسرزمین مادری رابا جان ودل احساس ودرک می کنیم.این که چرا تا امروز الموت این گونه مانده است وقتمان را می گیرد ومرور خاطرات ومشکلات گذشته هر چند چراغ راه آینده است ولی در عصرارتباطات وفناوری اطلاعات(دهکده جهانی) فرصت ها را باید به شدت درک کردوغنیمت شمرد.اینکه برادران وخواهران الموتی من باوجود داشتن پستهای سیاسی وحاکمیتی بزرگ به میزشان خدمت کردند نه به الموت یک گِلِه وشکایت است اما امروز اگر هم اندیشی وگذشت وهمیاری درنسل فرهیخته وروشنفکرجدید الموت داشته باشیم زودتر به الموت پیشرفته ونوین می رسیم. تشکیلات مردم نهاد مانند مهتاب و...خوب است اما کافی نیست.کار تیمی وتشکیلاتی یک رهبرفداکار،روشن؛باسواد وهوشیارونخبه می خواهد.مشکلات الموت دغدغه مسئولان نیست چون طبق بودجه سالانه کشوری، عدد جمعیت بودجه می گیردوالموت در مقابل شهرهای استان جمعیتش اندک است.بنابراین برای بودجه گرفتن وایجاد توسعه پایدار باید قدرت چانه زنی توسط نخبگان وتشکلّهای مردمی درنهادهای حاکمیتی از یکسووخواست وتقاضا وپیگیری مردمی وعمومی داشت.در این مقال برخی مشکلات وانتقادها رابه همراه پیشنهادهای ایجابی فقط به قصد خیر وامربه معروف ونهی ازمنکرمطرح می کنم تا به مصداق "اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم". سوره رعد، آیه:11«خداوند وضع وحال هیچ قومی را تغییر نمی دهد تا زمانیکه خود آن قوم حالشان را تغییر دهند.» شاید نخبگان الموتی به خود بیایندوپیگیر باشند وبه این امید که مسولان محترم الموت واستان قزوین هم اگر حوصله کردند ومتن را خواندند با نگرش لطف وخدمت به مردم ، فکری به حال توسعه پایدار الموت زیبا کنند.امیدوارم مسئولان هنوزیادشان باشد که خمینی کبیر(ره) می فرمود: اگربه من بگویند خدمتگزار، بهترازاین است که بگویند رهبر؛ رهبری مطرح نیست،خدمتگزاری مطرح است ، اسلام ما را موظف کرده که خدمت کنیم. در اسلام و پیش من رهبری مطرح نیست ، برادری مطرح است. من با مردم ایران برادرهستم ، و خود را خادم و سرباز آنان می دانم.واما بعد:
الف)موضوع راه:
اولین وضروری ترین رکن توسعه وجودزیرساخت مناسب وایمن واقتصادی ازنظرمصرف انرژی وزمان برای حمل ونقل است که الموت از این منظربسیارفقیراست.چرا اصرار وفشار مردمی برای تمام کردن هرچه سریعتر پروژه های زیروجود ندارد؟چند بارمردم الموت پلاکارد در دست در نماز جمعه یا مناسبت های دیگربه طور آشکارتقاضای اتمام واکمال پروژه های زیر را داشته اند؟ آیا خواب مسئولان برای افزایش هزینه اجرا وگران شدن پروژه ها به جهت تورم وزمان طولانی واتلاف بیت المال آشفته است ودغدغه دارند؟
1- پروژهٔ جاده اصلی قزوین - الموت – تنکابن به طول148 کیلومتر، از جمله مصوبات سفر مقام معظم رهبری به قزوین است که با هدف اتصال مرکز به شمال کشور و همچنین کاهش و موازنهٔ ترافیک مسیرهای منتهی به استانهای شمالی کشور پیشبینی و در حال اجرا است.آنچه که برای الموت مهم است مسیر قزوین تا شهرک است در صورتی که قطعه دوم که زیانش برای الموت جدی تراست شتاب بیشتری دارد.
2-پروژه جاده اصلی در دست طراحی و ساخت قزوین ـ رحیمآباد ـ کلاچای به طول ۱۵۰ کیلومترکه تاکنون پیشرفت در خور توجه ای نداشته است واگر به همین منوال پیش رود یک قرن صبر لازم دارد.
3- کوتاه وایمن سازی مسیر طولانی فعلی قزوین-قسطین لار-الموت که با ایجاد چند تونل واحداث پل وتغییر مسیر برخی قسمتها به آسانی امکان پذیر است.چرا پل شاهرود در رجایی دشت چنین قیافه ای دارد؟آیا ضرورتی برای گسترش وبازسازی آن وجود ندارد؟ یا چون بچه گریه نمی کند مادر نیازی به شیر دادن نمی بیند؟
4- مرمت وبازسازی ورفع عیوب وتجدیدآسفالت راه های موجود بین روستایی.
5- احداث و آسفالت ریزی راه های روستایی به ویژه درغرب الموت(من از آوردن کلمه شرقی یا غربی برای الموت شرم دارم).نمی توان پذیرفت با گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی باهدف خدمت به مستضعفین، منطقه ای که خاک هر روستایش بوی شهادت می دهد(الموت250 شهید سرافرازدارد.) هنوز راه خاکی وغیر ایمن داشته باشد.
ب) طرح هادی روستایی:
ضرورت تجدید نظر و بازنگری در طرح های هادی مطابق با نیازها و ضروریات زندگی مردم و متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی روستا ایجاب می کندبا اجرای درست و به موقع طرح هادی در روستاها و شهرهای کوچک می تواند ضمن حفظ سیمای منطقه، فعالیتی خوب و مثبت در راستای توسعه عمرانی و فیزیکی این مناطق با معیارها و استانداردهای روز کشور و دنیا باشد؛ از سوی دیگر با توجه به جمعیت حاضر خانواده های روستایی و نیاز مبرم آنان برای تهیه مسکن، با به روز کردن و کار آمدتر کردن این طرح ها می توان از کوچ مردم به شهرها و از بین رفتن فعالیت های کشاورزی و تولیدی که مختص مناطق روستایی و روستاییان است، جلوگیری کرد.
این طرح باوجود مزایای بی شمارواهداف وچشم اندازهای علمی وعملی جالب، در الموت مشکلات بسیاری برای مردم ایجاد کرده است.این که در دو دهه قبل برای یک روستای 20 خانواری دور روستا خط ومنحنی رسم کنند وامروز با توسعه روستا به 70 خانوار یا بیشتر،بگوینداگر از این خط عبور کنیدمتخلف وقانون شکن هستید واز تمام خدمات از جمله آب،برق،گاز،سند مالکیت و... محروم می شوید؛درخور وسزاوار مردم روستایی که ولی نعمتان انقلاب اند نیست.بیایید به جای آنکه مجرم ومتخلف در طرح هادی روستایی ایجاد کنیم ؛به سرعت با پیگیری نخبگان الموت وباجدیت وتلاش ودلسوزی بخشدارمحترم وبنیاد مسکن انقلاب اسلامی برای یک افق 20 ساله یا بیشتر طرح هادی جدیدبادر نظر گرفتن حق همه ساکنین واهالی روستاوبادید حل مشکلات موجود وبا کمترین هزینه تحمیلی به مردم ترسیم واجراشود. نکته دیگر آنکه بنیادمسکن انقلاب اسلامی قزوین اعلام کرده هزینه طرح هادی جدید برای هر روستا 30 میلیون تومان می شود که باید50% آن را اهالی تامین کنند واین خودستمی دیگر است زیرا این طرح حاکمیتی است ودولت باید بودجه آن را تامین کند.دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه، دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیکند...!!!
ج) گردشگری وطبیعت گردی:
اهمیت حضور گردشگران در یک منطقه بر هیچ کس پوشیده نیست اما آنچه که گردشگر را به یک منطقه جذب می کند چیست؟ویژگی های طبیعی تاریخی و فرهنگی همه از مشخصه هایی هستند که ظرفیت گردشگری را برای منطقه ایجاد می کنند ولی سئوال اینجاست که وجود ظرفیت به تنهایی می تواند موجب رونق صنعت گردشگری شود؟به طور قطع پاسخ منفی خواهد بود.هرچند وجود عوامل فوق ضروری است اما شرایط کافی برای جذب گردشگر را می توان به مشخصه هایی چون وجود امکانات رفاهی، امنیت، فرهنگ توریست پذیری مردم منطقه گسترش داد.لذا به منظور بهبود و رونق گردشگری عوامل فوق را باید مورد بررسی قرار داد.
بدون شک جاذبه های طبیعی الموت در حوضه جغرافیایی قزوین یقینا بی نظیر است و این بدان معنی است که اگر اهالی قزوین بخواهند زمان کوتاهی را برای بهره گیری از مواهب طبیعی بگذارند راهی غیر از الموت به ذهنشان متبادر نخواهد شد.همچنین درخشش اسماعیلیان در صفحات تاریخ باعث شده تا قلاع اسماعیلیه به میراث گرانبهایی از تاریخ برای غنای تاریخی منطقه به شمار رود.
با توجه به این نکات مثبت نباید چشم از برخی کاستی ها فروبست.به نظر نگارنده مهمترین معضل ناشناخته ماندن ظرفیت گردشگری الموت، فقدان زیرساخت های ارتباطی مناسب در بین الموت و نقاط شهری بوده است. مسئله قابل ذکر بعدی فقدان امکانات رفاهی مناسب برای گردشگران است.در تاریخ نقل است که شاه طهماسب صفوی برای افزایش رونق گردشگری درمسیرجاده ابریشم دستور به ایجاد کاروانسراهایی بزرگ و مجهز به بهترین امکانات و حتی آلات سرگرمی مورد علاقه اروپاییان می دهد که این دستور باعث می شود مدت اقامت اروپاییان در ایران به طور چشمگیری افزایش یابد و عملا توریسم به عنوان صنعت ایران در آن زمان مطرح باشد. واقعه فوق اهمیت وجود امکانات رفاهی را نشان می دهد.
مسئله مهم دیگری در بحث توریسم در کشور وجود دارد که شاید تا به حال کمتر به آن توجه شده است و آن فقدان تعریفی از سفر سیاحتی برای غالب مردم ایران است.به این منظور که غالبا در سفر های تفریحی ایرانیان، مصداق عینی و ملموسی از تفریح وجود ندارد.به عنوان مثال وقتی خانواده شما برای تعطیلات به منطقه شمال کشور سفر می کند غیر از دلخوشی به دیدن دریا و گذر از جاده های سرسبز شمال و رطوبت شرجی هوا هیچ عنصر دیگری برای تفریح برای شما تعریف نشده است! در نظام گردشگری تفریحی واقعا این کمبود حس می شود .این مطلب از این نظر برای توریسم الموت اهمیت دارد که برای جذب توریست باید برنامه تفریحی مدوّنی برای افراد تعریف شود.
با توجه به نکات فوق روند برنامه ریزی برای رونق گردشگری در منطقه الموت باید به صورت زیر تعریف شود:
- برنامه ای مطالعاتی برای شناخت کامل ظرفبت های گردشگری اعم از تاریخی و تفریحی
- ایجاد امکانات رفاهی متناسب با ظرفیت هر منطقه( از ایجاد یک چایخانه برای استراحت موقت تا هتل های مناسب برای اقامت طولانی)
- تدوین برنامه ی مدوّن، غنی و راضی کننده برای گردشگر.
- ارائه برنامه های گردشگری به شرکت های سرمایه گذار.
- تلاش برای بهبود زیرساخت های ارتباطی از طریق تقویت نهاد های غیر دولتی و مطالبه این خواسته از سوی این نهاد ها از دولت.
بایدها ونبایدهای گردشگری الموت:
1- به نظر من در طی 40 سال گذشته، میزان نشر مطالب مرتبط با الموت، روستاهایش و جاذبههای گردشگریش، چه در حوزه مجازی چون وبلاگهای الموت و فیسبوک وتلگرام و چه از طریق دیگر رسانه ها، بسیار بیشتر از میزان توجه لازم برای پذیرایی از گردشگران و به تعبیر من جلوگیری از تهدیدات حضور گردشگران بوده است. درستی این مساله با مقایسهای ساده بین آماری که از میزان گردشگر در الموت ارائه کرده اند و امکانات موجود اثبات پذیر است. این موضوع بسیار نگران کننده است و در آیندهای نزدیک صدمات جبران ناپذیری به منطقه خواهد زد. از این رو، تمامی عزیزان و دوستداران الموت باید به این مساله توجه کنند و حفظ زیستگاه طبیعی و فرهنگی الموت رو به اندازه تبلیغ در مورد منطقه جدی بگیرند.
2- برای جهت دهی به گفتگوها تا رسیدن به نقطهای مشترک، ابتدا باید "واقعیت"های منطقه را بر شمرد و بر اساس آن تحلیل یمان را بسط داد. این پیش فرضها "چهار چوب" گفتگو رو مشخص می کنند و پیدا کردن ارتباط بین آنها، منجر به راهکارهای مناسب میشود. چند نمونه از این "واقعیت"ها که امیدوارم با کمک شما تکمیل بشوند:
۱- استعداد جغرافیایی و فرهنگی منطقه برای جذب توریست بالاست.
۲- گردشگران ( داخلی و خارجی ) در منطقه هستند و تعدادشان رو به افزایش است.
۳- امکانات رفاهی به نسبت تعداد گردشگر متناسب نیست.
۴- در حال حاضر و در الموت، ضرر گردشگر بیشتر از نفعش است.
۵- جاده الموت-شمال در دست ساخت است و تکمیلش برابر است باورود سیل گردشگران و مسافران به منطقه.
۶- شرایط اقتصادی عزیزان بومی منطقه مناسب نیست.
۷- نرخ مهاجرت از روستا به شهر رو به افزایش است.
۸- مهمترین عامل برای زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان الموتی حضور بومیان در روستاهای الموت است.
۹- حضور گردشگر بالقوه میتواند سبب بهبود وضع اقتصادی بومیان شود.
۱۰- تهدیدات گردشگری را میتوان به فرصت تبدیل کرد ( البته مستلزم پیشنیازهای فراوان است، اما نشدنی هم نیست )
3- برخی از دوستان بیشتر بر روشهای عمل گرایانه تاکید دارند تا گفتگو و تئوری پردازی، اما واقعیت اینست که "تفکر مقدمه عمل است" و مطمئنا اینچنین گفتگوهایی اگر جهت دهی مناسب داشته باشد، در عمل نیز قابل پیاده سازی هستند.
د)کشاورزی واشتغال:
1- اصلاحات ارضی که باعث خرد شدن و تقسیم شدن زمین های کشاورزی و کوچک شدن آنها شد همچنان بلای جان کشاورزی است چرا که طی این سال ها زمین های کشاورزی از پدر به فرزندان رسید و بین آنها تقسیم شد و از فرزندان هم به نوه ها و...رسید و این خرد شدن زمین ها تا آنجا ادامه دارد که در تورم و گرانی های امروز کاشت و برداشت در یک زمین 500 متری با توجه به هزینه ها و درآمدها برای کشاورزان صرفه ندارد و این در حالی است که کاشت در زمین چند هزار هکتاری هم می تواند بر ای کشاورزانی که زمین ندارند ایجاد اشتغال کند و هم سود را بالا ببرد.
به این ترتیب باتجمیع اراضی شاید بتوان با ایجاد تعاونی ها که از بخش کشاورزی حمایت کنند، بازگردادندن خرده مالکی به بزرگ مالکی و جلوگیری از واردات بی رویه به کشاورزیمان سامان داد.
2- کمبودآب کشاورزی در الموت خوشبختانه مربوط به نبود آب نیست بلکه مدیریت سنتی وشیوه آبیاری غرق آبی باعث مشکلات کشاورزی شده است.باتجهیز باغات و مزارع کشاورزی به سیستمهای نوین آبیاری، انتقال آب به مزارع کشاورزی، ایجاد کانال و لوله گذاری و اجرای طرحهای کشاورزی این مشکل قابل حل است.
3-زمزمه های مطالعه واحداث سد الموت بر روی شاهرود افق دیگری است که درآن الموت به قیمت دشت قزوین نابود می شود.نمی دانم چرا از همین آغازین حمله ها کسی صدایی ونوایی وفریادی واعتراضی ندارد.ساکت بمانیم تا کلنگش زده شود.
4-برای محصولات کشاورزی الموت بیاید یک میدان بزرگ فروش محصولات کشاورزی وپروتئینی درخروجی جاده الموت مثلانزدیک راهداری الموت(قهوه خانه شفیع) یاهرجای مناسب دیگر که دسترسی شهرنشینان ومصرف کنندگان به آن کوتاه وآسان است ایجاد کنیم وشرط اساسی آن این باشد که تمام محصولات اختصاصی الموت درآن عرضه شودوضمنا تمام کارگران وغرفه داران فقط الموتی باشند.کاملا انحصاری دراختیار الموتیان مدیریت شود تا باعث اشتغال وثروتمند شدن الموتیان باشد ودست واسطه ها ودلالان کوتاه شود.
در پایان ضمن عذرخواهی به خاطر طولانی شدن کلام،ازهمه الموتیان عزیزمی خواهم به مصداق "حبّ الوطن"در باره سرزمینمان چاره اندیشی کنیم وبا اندکی فداکاری به مردمان پاک دست وکوشاوصمیمی الموتمان خدمت کنیم وتلاش کنیم به حقشان برسند. باسپاس:نادعلی رمضانی-آبان1396